loading...

واندرز فارسی | جهان عجایب

این داستان هولناک در کتابی توسط تام سلمن، مجموعه‌دار بریتانیایی از حوادث عجیب و غریب مختلف و افسانه‌های شهری از لیورپول شرح داده شده است. به گفته خودش، او به دلایل اخلاقی فقط نام شخصیت های

به واندرز فارسی خوش آمدید.

به واندرز فارسی جهان عجایب خوش آمدید

به سایت واندرز فارسی با انبوهی از عجایب جهان در موضوعات مختلف خوش آمدید.

کپی از مطالب تنها با لینک دادن به سایت ما در اخر هر مطلبی که کپی شده مجاز است.

داستان خودروی متجاوز

این داستان هولناک در کتابی توسط تام سلمن، مجموعه‌دار بریتانیایی از حوادث عجیب و غریب مختلف و افسانه‌های شهری از لیورپول شرح داده شده است. به گفته خودش، او به دلایل اخلاقی فقط نام شخصیت های اصلی را تغییر داده است، اما این داستان کاملا واقعی است.

در یک روز آفتابی در 24 آوریل 1968، گادفری دیویس 25 ساله ساکن کلاتون با مردی میانسال به نام مونتی در جاده هویکلک در بیرکنهد دست داد. آنها برای فروش یک ماشین فورد کنسول دست دوم معامله کردند. گادفری 100 پوند به مونتی داد و با رضایت از خرید، پشت فرمان فورد نشست و رفت. این یک خودروی چهار در جادار و راحت به رنگ سبز زیبا با یک محفظه چمدان بزرگ و حداکثر سرعت 80 مایل در ساعت بود. به گفته گادفری، او معامله بسیار خوبی انجام داد و تنها 100 پوند برای چنین خودرویی داد.

او قبلاً متوجه بروشور فروش این ماشین در پنجره اداره پست شد و فکر کرد که بسیار ارزان است و فقط به ماشین نیاز دارد تا شروع به قرار ملاقات با دختری از شهر همسایه West Kirby کرد. گادفری از یک سال پیش به فکر خرید ماشین افتاد و شش ماه پیش امتحانات رانندگی خود را با موفقیت تمام کرد. اما از قبل خود را راننده ای مطمئن می دانست. او کنسول فورد را از کنار کلیسای سنت جیمز رد کرد و سپس جاده سامنر را طی کرد. رادیویی را که مدونا بانوی بیتلز در حال نواختن بود را روشن کرد و صدا را زیاد کرد.

داستان خودروی متجاوز

نگامی که او در خیابان بیدستون رانندگی می کرد، متوجه شد که یک ماشین پلیس او را تعقیب می کند. او از سرعت مجاز تجاوز نکرد و فکر کرد که شاید ماشین پلیس اصلاً با او کاری ندارد، اما در نزدیکی پارک رود وست یک ماشین پلیس چراغ های جلو را چشمک زد و گادفری بلافاصله ترمز کرد و شیشه را باز کرد. پلیسی که به نظر گادفری آشنا بود گفت: کارت مالیاتی شما منقضی شده است. گادفری پاسخ داد: "تری، این من هستم." و پاسبان تری اسپونر بلافاصله بهترین دوست قدیمی خود را از مدرسه شناخت.

آن دو برای مدتی در مورد زندگی بزرگسالی خود گپ زدند - گادفری به عنوان نجار کار کرد، و سپس تری به او گفت که هر چه سریعتر موضوع کارت مالیاتی را درست کند و پس از آن گادفری با کنسول فورد خود رانندگی کرد. او فقط 50 یاردی رانندگی کرده بود که در کنار جاده یک دختر مو قرمز زیبا را دید. او از من خواست که او را سوار کنم. درست در همان لحظه، پاسبان اسپونر با ماشینش رد شد و چند بار بوق زد و به همان دختر نگاه کرد. دختر پرسید: «می‌توانی مرا به چستر ببری؟» گادفری پاسخ داد: "چستر؟ من فقط تا کلتون می روم." اما دختر سرش را تکان داد و گفت که حداقل به کلوتن خواهد رسید. سپس در صندلی عقب کنسول فورد نشست.

داستان خودروی متجاوز

ظاهر او باعث ایجاد احساسات خاصی در گادفری شد ، او "مشغول" رانندگی بود ، اما نمی توانست توجه نکند که مو قرمز بسیار جذاب است. دامن و بلوز آبی کمرنگ پوشیده بود، صدایش بسیار دلنشین بود. گادفری گفت: "عطر فوق العاده ای داری." دختر گفت این عطر "این دیوراما است" اما ناگهان با چشمان درشت یخ کرد. انگار چیزی خیلی ترسناک در مقابلش دید. گادفری سعی کرد چیز دیگری بپرسد، اما دختر جوابی به او نداد و همانجا نشست، یخ زده، چشمان باز و مستقیم به جلو خیره شد. گادفری شانه بالا انداخت و به سمت جاده رفت. او از میان میدان بین Manor Hill و Asheville Road عبور کرد و در امتداد Park Road West ادامه داد که اتفاق وحشتناکی افتاد.

ناگهان کنسول فورد به شدت شروع به تکان خوردن کرد، گویی چند نفر درگیر در ماشین رانده شده بودند، و وقتی گادفری به سمت دختری که در صندلی عقب نشسته بود چرخید، با دیدن مردی عظیم الجثه با جوراب نایلونی روی سرش شوکه شد. این قلدر تنومند با چاقوی بزرگی مسلح بود و تقریباً دختر مو قرمز را زیر خود له کرد و او را با چاقو تهدید کرد و مشخصاً قصد داشت به او تجاوز کند. گادفری به سختی فرمان را در دستانش گرفت و تصمیم گرفت ماشین را به کنار ببرد. او به متجاوز فریاد زد که جلوی اقداماتش را بگیرد و وقتی سرعتش را کم کرد و از ماشین بیرون پرید، به راننده کناری هم فریاد زد که او را متوقف کند و به او کمک کند تا جنایتکار را بازداشت کند. راننده در عرض چند ثانیه دوید تا به گادفری کمک کند، اما وقتی هر دو درهای پشتی کنسول فورد را باز کردند، کاملاً خالی بود. هیچ نشانی از متجاوز و دختر مو قرمز وجود ندارد.

داستان خودروی متجاوز

راننده دیگر با عصبانیت به گادفری مبهوت گفت "این شوخی توست؟" و سپس به سمت ماشین خود رفت. گادفری در مقابل کنسول فورد که هنوز بوی عطر دیوراما در درونش بود، گیج ایستاده بود. مدت کوتاهی پس از آن، گادفری افسر پلیس تری اسپونر را پیدا کرد و همه چیز را به او گفت. دومی به او تایید کرد که وقتی با ماشین گشتش از آنجا عبور کرده بود، دختر مو قرمز را نیز دیده است. بنابراین، مو قرمز حداقل توسط دو نفر دیده شد، او حاصل تخیل گادفری نبود. سالها بعد فاش شد که یک دختر مو قرمز همسان در آوریل 1967 (دقیقا یک سال قبل از حادثه با گادفری) مورد حمله مردی قرار گرفت که او را به داخل خودروی فورد کنسول خود کشاند و به او تجاوز کرد.

این دختر پس از درگیری با پدرش خانه اش را ترک کرد و سعی کرد با ماشین خود را به خانه عمه اش در چستر برساند. پس از اینکه به او حمله شد، پدرش او را به تجاوز متهم کرد و گفت که او با لباس های "برهنه" خود، مجرم را تحریک کرده است. این دختر خیلی زود دچار افسردگی شد و چند ماه بعد با نوشیدن زیاد قرص های خواب آور خودکشی کرد. و چند ماه بعد، متجاوز او در DPT درگذشت، و ماشین فورد کنسول او عملاً آسیب ندید. این کنسول فورد بود که بعداً به گادفری دیویس فروخته شد. خود گادفری دیویس نیز از این ماشین احتمالاً لعنتی رنج می برد. مدتی بعد از این ماجرا، تشخیص بیماری صعب العلاج برای او داده شد و با حلق آویز کردن خود دست به خودکشی زد. چه کسی بعداً این کنسول فورد را دریافت کرد، مشخص نشده است.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
از اعماق اقیانوس ها تا دورترین نقاط فضا ، مطالب جالب و شگفت انگیز همینجاست.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • کدهای اختصاصی