loading...

واندرز فارسی | جهان عجایب

کارشناسان می گویند که ارواح کینه توز نیستند، اما استثناهایی وجود دارد. به عنوان مثال، مجموعه ای از خودکشی های جوانان در جزیره پالم، در 60 کیلومتری شمال استرالیا، به انتقام یک روح سیاه نسبت داده می ش

به واندرز فارسی خوش آمدید.

به واندرز فارسی جهان عجایب خوش آمدید

به سایت واندرز فارسی با انبوهی از عجایب جهان در موضوعات مختلف خوش آمدید.

کپی از مطالب تنها با لینک دادن به سایت ما در اخر هر مطلبی که کپی شده مجاز است.

آیا ارواح انتقام میگیرند؟

Soren بازدید : 64 : 12:00 نظرات (0)

آیا ارواح انتقام میگیرند؟

کارشناسان می گویند که ارواح کینه توز نیستند، اما استثناهایی وجود دارد. به عنوان مثال، مجموعه ای از خودکشی های جوانان در جزیره پالم، در 60 کیلومتری شمال استرالیا، به انتقام یک روح سیاه نسبت داده می شود. افسانه ای عجیب یک گذرگاه راه آهن در جنوب سن آنتونیو، تگزاس را احاطه کرده است. آنها می گویند تصادفی رخ داده است که در آن چند دانش آموز جان خود را از دست داده اند که ارواح آن در این منطقه باقی می مانند و هر از گاهی ماشین ها را به سمت گذرگاه هل می دهند.

انتقام روح غول پیکر

بومیان، مردم بزرگ و مهربان، در جزیره پالم زندگی و زندگی می کردند، اما ملوانان یک کشتی آمریکایی از راه رسیدند، گروهی از وحشی ها را اسیر کردند، آنها را به خانه بردند و استرالیایی های بدبخت را به سیرک فروختند. تامبو، قدبلندترین و در عین حال آسیب پذیرترین از همه، نتوانست این شرم را تحمل کند و درگذشت. جسد این غول مومیایی شده و در یکی از موزه های نیویورک به نمایش گذاشته شد.

یک قرن بعد، یک میلیونر استرالیایی که به فکر کفاره گناهان سفیدپوستان قبل از بومیان بود، آن را از موزه خرید، به جزیره منتقل کرد و دفن کرد. پس از مدتی، وحشت واقعی در میان جمعیت سفیدپوست جزیره آغاز شد. مردان جوان شروع به شکایت از والدین خود کردند که یک بومی وحشتناک و عظیم الجثه با چشمانی سوزان شبانه به سراغ آنها آمد. در یک دست او نیزه و در دست دیگر طناب. به این داستان ها اهمیت خاصی داده نشد تا اینکه جوانان یکی پس از دیگری داوطلبانه این زندگی را ترک کردند و مرگ با دار زدن را انتخاب کردند. شایعات شروع به خزش کردند که روح تامبو انتقام تحقیر و جدایی خشونت آمیز از وطنش بود. خانواده هایی که در آن پسرانشان بزرگ می شوند به طور دسته جمعی جزیره را ترک می کنند…


او به سمت من سنگ پرتاب کرد

"جایگاه ویژه ای در فرهنگ عامه آمریکایی توسط افسانه های "شیاطین تاریکی" که به مردم حمله می کنند و خانه ها را ویران می کنند، وجود دارد. جادوگران سلم همچنین دوست داشتند گاهی اوقات "سنگ از ناکجاآباد" پرتاب کنند. بنابراین سنگ پرتاب "شیطان" پورتسموث بخشی از سنتی است که به بیش از دو قرن پیش باز می گردد. از آنجایی که این نوع پدیده اغلب یک عمل انتقامی است که توسط یک روح خشمگین انجام می شود، ناعادلانه است که تمام مسئولیت را بر عهده شیطان "اصلی" بگذاریم.

اما اول از همه. بیوه ای در خانه ای کوچک در زمینی نه چندان دور از بندر نیوهمپشایر زندگی می کرد. این سایت به دلیل موقعیت مناسب خود، جان والتون را به خود جلب کرد. از آنجایی که زن نه پول داشت و نه دوستان قدرتمند، او را به جادوگری متهم کرد و یا با ترفندهای قضایی یا با زور وحشیانه اموال دیگری را تصرف کرد. پس از دریافت آنچه او می خواست، او تمام اتهامات را از بیوه حذف کرد، اما آن بیوه به خانه قبلی خود لعنت فرستاد و قول داد که صاحب جدید خوشبختی را در آن نمی شناسد و ثروت به دست نمی آورد.

والتون خندید، به پیرزن توصیه کرد که بیرون برود و با تمام خانواده به خانه جدیدی نقل مکان کرد. روز یکشنبه، ساعت یک بامداد، وقتی خانواده در خوابی آرام بودند، غرش وحشتناکی به گوش می‌رسید: سقف و درها زیر تگرگ سنگ‌ها می‌ترقیدند. والتون ها بلافاصله بیدار شدند. در ابتدا همه به این نتیجه رسیدند که خانه مورد حمله سرخپوستان قرار گرفته است، اما با نگاهی به بیرون، صاحبش چیزی در مزارع بیابانی ندید. برای او عجیب به نظر می رسید که در دروازه از لولاهایش بلند شده است.


شبح پل کوزنتسکی

ژوزو به عنوان مدل مد در یکی از خانه های مد در کوزنتسکی موست کار می کرد. او معشوقه کارآفرین و نیکوکار معروف ساووا موروزوف بود. یک روز صبح در سال 1905، ژوزو در کالسکه ای در امتداد کوزنتسکی موست رانندگی می کرد که ناگهان فریاد یک پسر روزنامه فروش را شنید: "ساوا موروزوف در نیس خودکشی کرد!" ژوزو برای خرید روزنامه از کالسکه بیرون پرید و زیر چرخ کالسکه ای که در لاین مخالف حرکت می کرد افتاد. این دختر به بیمارستان منتقل شد، اما با وجود تلاش پزشکان، جان باخت. پس از تاریک شدن هوا، در دروازه ای در کوزنتسکی موست، جسد روزنامه نگار جوان را پیدا کردند که توسط جوراب زنانه خفه شده بود. همانطور که معاینه مشخص شد، جوراب ساق بلند متعلق به ژوژ بود، اگرچه جسد او قبلاً در سردخانه نگهداری می شد. از آن زمان، روزنامه فروشان دیگر در این خیابان ظاهر نشدند. و تاکسی ها، از ترس انتقام مدل مد، با اکراه موافقت کردند که پس از تاریک شدن هوا با کوزنتسکی موست تماس بگیرند. اکنون ژوزو را می توان در شب های گرم بهار و تابستان دید. به نظر می رسد یک دختر قدبلند و لاغر اندام سفیدپوش در خیابان سر می خورد بدون اینکه پاهایش را لمس کند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
از اعماق اقیانوس ها تا دورترین نقاط فضا ، مطالب جالب و شگفت انگیز همینجاست.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • کدهای اختصاصی