loading...

واندرز فارسی | جهان عجایب

\"ولز تحت قدرت ماوراء طبیعی\" ، این عنوان در مطبوعات انگلیسی در زمستان 1904-1905 ظاهر شد. تمرکز اصلی آن سالها روی نورهای مرموزی بود که واعظ مری جونز از آگرین را همراهی می کرد.احیای دینی: در آغاز قرن گ

به واندرز فارسی خوش آمدید.

به واندرز فارسی جهان عجایب خوش آمدید

به سایت واندرز فارسی با انبوهی از عجایب جهان در موضوعات مختلف خوش آمدید.

کپی از مطالب تنها با لینک دادن به سایت ما در اخر هر مطلبی که کپی شده مجاز است.

خانه جن زده ماری جونز

"ولز تحت قدرت ماوراء طبیعی" ، این عنوان در مطبوعات انگلیسی در زمستان 1904-1905 ظاهر شد. تمرکز اصلی آن سالها روی نورهای مرموزی بود که واعظ مری جونز از آگرین را همراهی می کرد.

احیای دینی: در آغاز قرن گذشته، به طور رسمی در ولز، همه مسیحی بودند، اما نمایندگان جنبش های سنتی در اقلیت باقی ماندند. ولزی ها (جمعیت ولز) کاتولیک و پروتستانیسم را مذاهب آنگلوساکسون های ستمگر می دانستند و فرقه ها و گرایش های کمتر رایج را ترجیح می دادند. پیوریتان‌ها، متدیست‌ها و باپتیست‌ها گله‌ای بارور در ولز پیدا کردند. مری جونز با دخترش و عکسی از کلیسای کوچکی که این پدیده بر فراز آن دیده میشود.

نورهای شبح وار که مری جونز از آگرین را همراهی کرد

متدیست ها انتصاب رسمی به کشیشی را مهم نمی دانند. هر عضوی از جامعه می تواند مسئولیت های خود را بر عهده بگیرد. در سال 1904، یک جوان متدیست، معدنچی سابق زغال سنگ، ایوان رابرتز، شروع به سخنرانی عمومی کرد. او با چنان شور و شوق و اعتقادی صحبت می کرد که حضار در خلسه مذهبی فرو می رفت. ایوان اصرار داشت که خطبه ها را از قبل آماده نکرده است، بلکه «تحت الهام روح القدس» صحبت می کند. در سراسر شهر، مردم پس از شنیدن سخنان او، شروع به توبه از گناهان، ترک مشروب، سیگار و دشنام کردند. فروش الکل در ولز تقریباً نصف شده بود. ورزش نیز قربانی یک احیای مذهبی شد و راگبی ها و فوتبالیست ها تیم های خود را رها کردند و به عبادت رفتند. اسب‌های معادن دیگر دستورات رانندگان را درک نمی‌کنند، زیرا کارگران دیگر فحش نمی‌دهند! خبر احیای دینی به آگرین رسید.

این دهکده 54 نفری کشیش خود را نداشت - فقط یک کلیسای کوچک که در آن هر عضوی از جامعه متدیست می توانست رهبری خدمات کلیسا را به عهده بگیرد. مری جونز متوجه شد که زمان او فرا رسیده است. مری 38 ساله کشاورز ثروتمندی بود، اما ثروت و ازدواج موفق تضمین کننده خوشبختی نیست. پسرش در سال 1893 درگذشت، سپس خواهرش درگذشت. اندوه مری را به جستجوی خدا سوق داد. درست قبل از شروع احیا، جونز با کتابی از کشیش، چارلز شلدون، به نام «در ردپای او» برخورد کرد. او توضیح می‌دهد که چگونه یک مسیحی واقعی باید در محاصره وسوسه‌ها زندگی کند. این کتاب تأثیر زیادی بر مری گذاشت. کشیش هاول الوت لوئیس درباره خانم جونز نوشت: «من هیچ نمونه بهتری از اعتقاد عمیق مذهبی که احساسات طبیعی انسان را سرکوب کند، سراغ ندارم. "پیروزی روح بر جسم به معنای واقعی کلمه آن را دگرگون کرد." مریم می خواست همه مردم را متقاعد کند که از او الگو بگیرند.


رؤیاها و نورها: در اوایل دسامبر 1904، جونز دعا کرد و از خدا خواست که همسایگانش را به ایمانش تبدیل کند. در جلسه دعا در کلیسای کوچک، او ابتدا آنچه را که در دلش نهفته بود با کلمات بیان کرد. موعظه دهقانان را شگفت زده کرد که از زن ساکت و گوشه گیر انتظار جریانی از فصاحت نداشتند. با این حال، موضوع در حد حرف خلاصه نشد. قوس رنگین کمانی مه آلود بر روی نمازخانه می درخشید. یک سر آن در مقابل دریا قرار داشت و سر دیگر آن در بالای کوه قرار داشت و نور ملایمی را به سقف ساختمان می‌تابید. هنگامی که قوس خاموش شد، ستاره ای با درخشندگی و اندازه ای غیرعادی در آسمان روشن شد. خود خانم جونز و همسایگانش متوجه شدند که پدیده های نورانی مستقیماً با موعظه ها ارتباط دارند. توپ ها و پرتوهای روشن توسط همه ساکنان مشاهده شد. به زودی، بیشتر دهقانان اگرین به ایمان او گرویدند. مری صادقانه فکر می کرد که توپ ها در جایی ظاهر می شوند که کسانی که به کمک معنوی او نیاز دارند زندگی می کنند.

هاول لوئیس درباره او می نویسد: "او متوجه آتشی شد که بر فراز خانه های بالای تپه معلق بود، و متحیر بود، فکر می کرد که دیگر فردی بی ایمان وجود ندارد." اما یک روز یک کشیش متدیست به او گفت که پیرزنی در یکی از آن خانه ها است که هنوز راه مسیح را نگرفته است. او پاسخ داد: "اوه، آن چراغ ها باید به خاطر او باشد." خانم جونز به خانه اش رفت و پیرزن در آن دو هفته شگفت انگیز یکی از 51 ایمان آورنده شد. با گذشت زمان، اخبار انوار و موعظه های بهشتی از روستا فراتر رفت. از مری برای اجرا در جای دیگری دعوت شد. پدیده‌های نور به‌گونه‌ای که گره خورده بود او را دنبال می‌کردند و باعث ایجاد یک جنجال عمومی می‌شد. روزنامه‌نگار محلی برنا گوینف ایوانز نوشت: «به طور معمول، «ستاره» تقریباً در جنوب ظاهر می‌شود و با ظاهر شدن نورهای عجیب ناپدید می‌شود. مهم نیست که چقدر قوی است، می تواند او را متوقف کند. فقط دو بار "ستاره" یا چراغ ها در بالای کلیسایی که مری برای خدمت انتخاب کرده بود ظاهر شد و هر بار که گفتگو ها ناموفق بود."


نورهای شبح وار که مری جونز از آگرین را همراهی کرد

داستان روزنامه نگار: در 31 ژانویه 1905، بریا ایوانز نورها را در حضور شاهدان عینی تماشا کرد. داستان او برای اولین بار در Barmouth Advertiser ظاهر شد. پس از چند ساعت گفتگوی دوستانه، بلند شدم تا بروم، اما خانم جونز جلوی من را گرفت و گفت: بهتر است بمانید تا چراغ ها را با چشمان خود ببینید. حیف است اگر بروی. باید دو مایل تا کلیسای کوچک پیاده می رفتیم. علاوه بر من، او را دو کشیش همراهی می کردند، لولین مورگان، راجر ویلیامز و یک مرد دیگر. جونز بیرون رفت و برگشت و گفت: نمیتونیم بریم هنوز هیچ چراغی وجود ندارد. پنج دقیقه بعد دوباره رفت و سریع برگشت. مجلس دعای باشکوهی خواهیم داشت! این پیام باعث ایجاد هیجان در میان تنها فردی از ما شد که صحت داستان او را باور نداشت. از راه آهن کامبرین گذشتیم و در امتداد میدان قدم زدیم که خانم جونز به سمت جنوب آسمان به ما اشاره کرد. همانطور که او صحبت می کرد، دیدیم که یک نور سفید کورکننده در حدود دو مایلی بین ما و بالای تپه شعله ور شد. جرقه های روشن از او در جهات مختلف مانند از یک الماس بزرگ ساطع شد. توماس کافر ما گفت: "این می تواند فانوس روی یک لوکوموتیو بخار باشد." خانم جونز به آرامی گفت: نه، برای لوکوموتیو خیلی بلند است.

در لحظه ای که او این کلمات را به زبان آورد، آتش، گویی در تأیید، جهشی به سمت کوه ها کرد و بلافاصله به موقعیت قبلی خود بازگشت. سپس با افزایش سرعت به سمت ما هجوم آورد و ناپدید شد. آتش به همان سرعتی که ظاهر شد ناپدید شد. صبر کن! خانم جونز این را سریع گفت. لحظه ای بعد، آتش دیگری در بالای تپه درخشید و هدر را با نور خیره کننده ای روشن کرد. سپس ناپدید شد تا دوباره در یک مایلی شمال محلی که در ابتدا ظاهر شده بود، شعله ور شود. چراغ ها را هر پنج نفر دیدند. همانطور که در امتداد جاده راه می رفتیم، دیدم که سه پرتو سفید درخشان از آن عبور می کنند. در نور آنها، دیوار سنگی به وضوح قابل مشاهده بود - تمام شکاف ها و خزه های موجود در آنها، گویی در ظهر یا زیر پرتو نورافکن. سپس آتشی به رنگ قرمز خون ظاهر شد، نه بالای زمین. به نظرم رسید که او در مرکز جاده، درست روبروی ما بود. من چیزی نگفتم تا اینکه به آن مکان رسیدیم. آتش به همان سرعتی که ظاهر شد ناپدید شد. «خانم جونز، اگر اشتباه نکنم، چراغ ها همچنان تو را دنبال می کنند. او با آرامش پاسخ داد: بله. من چیزی نگفتم که بفهمم کسی آنها را خودش می بیند یا نه. در ابتدا اشعه های سفید وجود داشت و گاهی اوقات چراغ ها را به رنگ قرمز خونی می بینم. معلوم شد که سه نفر از همراهان ما چیزی ندیدند. من تنها کسی بودم که آخرین مرحله این پدیده را با او تماشا کردم."


ده ها هزار زائر به اگرین و جاهایی که مری جونز موعظه می کرد آمدند. شکاکان ترجیح دادند با جمعیت درآمیخته نشوند تا قربانی «روان پریشی توده ای» نشوند. هر دوی آنها بیش از یک بار نورهای عجیب و غریب را دیده اند. پس از مراسم، صدها نفر توپی را دیدند که زمین را با پرتو روشن می کرد. کارگران معدن جوان به سمت توپ دویدند، زانو زدند و شروع به دعا کردند. خبرنگار دیلی میرور چیزی شبیه به بشقاب پرنده های مدرن دید: «در حوالی نیمه‌شب، یک درخشش سوسوزن، جاده را بدون هیچ هشداری در زیر پای ما پر کرد. به نظرم آمد که جسم بزرگی بین زمین و آسمان ناگهان باز شد و جریانی از نور ساطع کرد. به بالا نگاه کردم، چیزی شبیه یک توده بیضی خاکستری نیمه باز با هسته ای از نور سفید دیدم. همانطور که تماشا کردم، بسته شد و همه چیز دوباره در تاریکی فرو رفت.» فقط مری جونز ناراضی بود. او متوجه شد که حضور بیشتر مردم به خاطر اعتقادشان به عیسی نیست، بلکه به این دلیل است که می‌خواهند نورهای شبح‌آلود را ببینند. احیای دینی به زودی شروع به کاهش کرد. ایوان رابرتز دچار حمله عصبی شد و موعظه را کنار گذاشت. دیگر رهبران مذهبی نیز از این روش پیروی کردند. مری جونز به تنهایی به موعظه ادامه داد، اما کلمات او دیگر آن قدرت را نداشتند. چراغ های بهشتی که زن را پشت سرشان هدایت می کرد دیگر روشن نشدند. 

نورهای شبح وار که مری جونز از آگرین را همراهی کرد

در سال 1909، هنگامی که همسرش ریچارد درگذشت، مری از تلاش برای هدایت هموطنان خود در راه درست دست کشید. او به زندگی قبلی خود بازگشت، ساکت شد، گوشه گیر شد و تقریباً هرگز از خانه بیرون نمی رفت. مری در 21 ژانویه 1936 درگذشت. دانشمندان سعی کرده اند نورهای آگرین را با رعد و برق توپ، گله های حشرات درخشان، تخلیه انرژی از گسل های تکتونیکی توضیح دهند. تلاش آنها به دلیل ناآگاهی از نقش مری و ایمان او ناموفق بود. محقق قلعه ناشناخته! به هر حال، چراغ ها همراه با احیای دینی ناپدید شدند و هرگز در آن بخش ها ظاهر نشدند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
از اعماق اقیانوس ها تا دورترین نقاط فضا ، مطالب جالب و شگفت انگیز همینجاست.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • کدهای اختصاصی