به طور گسترده ای شناخته شده و پذیرفته شده است که مردم از ارواح می ترسند. اما خود ارواح چه احساسی دارند؟ از مرگشان ناراحتند؟ آیا آنها از ترساندن ما لذت می برند؟ حوزه احساسات ارواح (همچنین به عنوان «معنویت عاطفی» یا «هبیجیبیسم روانشناختی» شناخته میشود) یکی از سریعترین رشتههای در حال رشد در روانشناسی امروز است. آزمایشگاههای احساسات در سراسر جهان، بهویژه مرکز تازه تأسیس تحقیقات احساسات، اکتوپلاسم و علوم روانشناسی (C. R. E. E. P. S.) در دانشگاه دل پورگاتوریو در میلان، ایتالیا، توجه خود را به علوم غیرجسمانی معطوف کردهاند. علاوه بر این، تحقیقات روحی-احساس اعتبار زیادی در آژانس های تامین مالی به دست آورده است، زیرا این تنها زمینه در روانشناسی است که در آن افراد برجسته ای مانند ژان پیاژه و زیگموند فروید برای مشاوره در دسترس هستند.
علم احساسات ارواح به چارلز داروین برمی گردد، او پیشنهاد کرد که برخی از احساسات از طریق تکامل از زنده ها به مردگان منتقل می شوند - در واقع، شاهکارهای او «بیان احساسات در انسان و آنیموس» و «در منشأ اشباح» کلاسیک های بی مرگ هستند. در زمینه ویلیام جیمز، که به معنویت گرایی علاقه داشت، می نویسد که ارواح باعث ایجاد ترس در ما نمی شوند. بلکه تجربه ترس است که ارواح را به سوی ما احضار می کند.
در عصر مدرن، چندین مکتب فکری در مورد احساسات ارواح وجود دارد. مشهورترین آنها نظریه احساسات اساسی ارواح است که سه معیار را مطرح می کند: احساس باید از لحظه مرگ وجود داشته باشد، بیانی منحصر به فرد و شبح آور داشته باشد و در ارواح سایر حیوانات یافت شود. ادعا شده است که بهترین احساس روح، میل به ترساندن (که در ادبیات به عنوان بو یا Boo شناخته می شود) مورد مطالعه قرار گرفته است و این معیارها را برآورده می کند. به طور خاص، بیان صورت با چشمان گشاد و دهان باز مرتبط با تجربه بو (مانند عکس پایین) گفته می شود که در بین ارواح، حداقل در بین آنهایی که چهره دارند، جهانی است.
سومین مکتب فکری ریشه در ساخت روانشناختی دارد (گاهی اوقات به اشتباه به عنوان رویکردهای «دیگر بعدی» نامگذاری می شود). گفته می شود که ذهن شبح مانند حاوی مواد اولیه ای است که به روش های پیچیده ای با هم ترکیب می شوند و با یکدیگر تعامل می کنند تا پدیده های ماوراء طبیعی از جمله احساسات را ایجاد کنند. شناسایی آن مواد یک حوزه تحقیقاتی فعال است، اما فرضیههای فعلی شامل نور، روح و گاز باتلاقی است. در یک طرز فکر ساخت و ساز، احساسی مانند «بو» یک جوهره یکنواخت نیست (مثلاً یک «نوع ماوراء طبیعه») بلکه یک مقوله وسیع با تنوع زیاد است.
صرف نظر از اینکه فرد با کدام نظریه موافق است، اکثر دانشمندان موافق هستند که احساسات ارواح را می توان به طور مفید بر روی یک دایره یک بعدی در امتداد محوری از دوستانه تا ترسناک ترسیم کرد.
چالش های فراموش نشدنی
دانشمندان هنوز به طرز وحشتناکی در مورد احساسات ارواح اطلاعات کمی دارند. حتی سوالات بی اهمیتی مانند آیا ارواح ترس را درک می کنند؟ به طرز شرم آور در مراحل اولیه تحقیق هستند. چالش های مطالعه احساسات ارواح به خوبی شناخته شده است. اولاً، علیرغم این واقعیت که امروزه تعداد انسانهایی که روی زمین راه میروند، کمتر از جمعیت مردگان هستند، یافتن ارواح و جذب آنها به عنوان سوژه بسیار دشوار است. حتی زمانی که دانشمندان به شدت در مناطق دوستدار ارواح (مانند انبارهای متروکه، خانه های تشییع جنازه یا کنوانسیون سالانه انجمن موتورسیکلت سواران بدون کلاه ایمنی) کاوش می کنند، بسیاری از ارواح تمایلی به ترک محل تلف شدنشان ندارند، چه رسد به سفر به یک آزمایشگاه دانشگاهی (مزاح).
همینطور اگر ارواحی به آزمایشگاه آورده شوند نیازهای منحصر به فردی دارند. آنها نمی توانند کارهای آزمایشی را انجام دهند مگر اینکه تمام روشنایی ها خاموش شود که منجر به قرائت نادرست، افزایش تصادفات می شود. بهعلاوه، در طول آزمایشها، همه پرسنل آزمایشگاه باید باور تزلزلناپذیری نسبت به ماوراء طبیعی داشته باشند. علاوه بر این، 63 درصد از دستیاران پژوهشی بهطور غیرقابل کنترلی در حین دریافت موضوع و جلسات توضیحی فرار میکنند و باید برای انجام وظایف خود مهار شوند. تکنیک های استاندارد آزمایشگاهی روی ارواح به خوبی کار نمی کنند. اکثر آزمایشهایی که بر گزارش خود متکی هستند شکست میخورند زیرا سوژه شبح معمولی، در پاسخ به هر سؤالی، داستان طولانی در مورد چگونگی مرگ خود را بازگو میکند. به همین ترتیب، بسیاری از تجهیزات آزمایشگاهی بی فایده هستند و نه تنها به این دلیل که بدن روح از آن عبور می کند به عنوان مثال، fMRI (تکنیک تصویربرداری پزشکی برای بررسی فعالیت مغز) به طور موثر برای ساکنان جهان ارواح غیر قابل استفاده است. همچنین باید سوژه های ارواح را متقاعد کرد که زنجیرهای سنگین و کوبنده خود را کنار بگذارند تا با خیال راحت اسکن شوند. و میدان مغناطیسی قوی باعث می شود اکتوپلاسم فوراً از بین برود.
مطالعات طیفی
با این وجود، برخی از پارادایم های تجربی امیدوارکننده بوده اند. در یک آزمایش معمولی، یک سوژه شبح با محرکهای برانگیزاننده مختلف (مثلاً عکسی از بدن زنده اصلی یا چهره قاتلش) در حالی که به راحتی بالای یک صندلی مینشیند، ارائه میشود. بررسیها نشان میدهد که روح میل سریع و غریزی برای ترساندن دارد و حدود 150 میلیثانیه بعد با یک اقدام عمدیتر مانند ناله بلند یا بال زدن پردهها همراه میشود.
هنوز رازهای زیادی در تحقیقات ارواح-احساسات باقی مانده است. آیا مظاهر در سرتاسر جهان احساسات یکسانی را تجربه می کنند یا تنوع چندفرهنگی وجود دارد؟ چگونه می توانیم کدگذاری اکشن صورت را روی سایه های بدون چهره به بهترین نحو انجام دهیم؟ آیا ارواح تکه تکه شده از سندرم بدن فانتوم رنج می برند؟ این سؤالات و سؤالات مهم دیگر نیاز فوری به بررسی کامل و همچنین بودجه دارند. برخی از منتقدان اصرار دارند که کار کردن با ارواح بسیار چالش برانگیز است و استدلال میکنند که بهعنوان یک رشته، ما باید خونآشامها را مطالعه کنیم. در واقع، خونآشامها بسیار مشتاقتر برای ورود به آزمایشگاه و نزدیک شدن به انسان هستند، و یافتههای اولیه نشان میدهد که خونآشامها یک «خفاش درونی» دارند که مدارهای احساسات باستانی را در خود جای داده است.
با این وجود، هر سال بیشتر در مورد احساسات ارواح یاد می شود. مطالعات طولی به طور خاص شاهد موفقیت هستند، زیرا هر موضوع روح منفرد برای همیشه در دسترس است. فناوری نیز در حال بهبود است: چسبهای طیفی جدید نوید اتصال الکترودهایی را برای اندازهگیری حرکات ارواح دارند (همچنین به عنوان اکتومیوگرافی صورت شناخته میشود). حتی مشکلات فوق الذکر fMRI، که اکتوپلاسم را تبخیر می کند، برطرف می شود، زیرا تعداد فزاینده ای از محققان متوجه می شوند که سر ارواح در واقع کاملاً شفاف است. بنابراین، ما باید جسورانه به تلاش خود برای درک احساسات اثیری ادامه دهیم. تنها در این صورت است که می توانیم ادعا کنیم که طیف کامل زندگی عاطفی، از تولد تا مرگ و فراتر از آن را درک می کنیم.