واندرز فارسی | جهان عجایب

محقق آمریکایی موجودات مرموز لون استریکلر توسط داستانی درباره مردی با حروف اول "F.H" نوشته است در مورد اینکه چگونه توسط یک موجود انسان نمای کودک با بال مورد حمله قرار گرفت. این مرد همچنین نقاشی های خود را از این موجود فرستاد. او هنوز با جزئیات به یاد می آورد که چه شکلی بود. این حادثه در شب 27 اکتبر 1967 در حالی رخ داد که شاهد عینی هنوز خیلی جوان بود. در آن زمان، او با والدین، خواهر بزرگتر و مادربزرگش در رولینگ پریری، ایندیانا زندگی می کرد. این خانواده ثروتمند نبودند و به جای خانه فقط یک تریلر کوچک داشتند. یک روز سقف تریلر یک جا فرو ریخت و سوراخ بزرگی را موقتاً با تکه ای برزنت پوشاندند.

شاهد عینی و خواهرش در گوشه ای دور می خوابیدند و آن شب ناگهان از صدایی عجیب و همچنین بوی بسیار نامطبوع از خواب بیدار شد. وقتی برگشت تا خواهرش را بررسی کند، ناگهان موجودی انسان نما بسیار قد بلند را دید که بال هایی به پشت داشت، کنار تخت او ایستاده بود و به او نگاه می کرد. این موجود به قدری بلند بود که در تریلر قوز کرده بود. بدن و صورتش با موهای کوتاه سیاه پوشیده شده بود و بال های پشت سرش چرمی و بسیار بزرگ به نظر می رسید. شکل آنها شبیه بال های خفاش یا گارگویل بود. دست ها و پاهای این موجود بسیار عضلانی بود، اما بدنش لاغر و از نظر ساختاری شبیه به بدن انسان بود، دندان های تیز در دهانش دیده می شد.

چشم ها تیره بود. این موجود صدای کم تحریف شده ای تولید کرد. پسر با دیدن این هیولا از نزدیک، جیغ بلندی کشید و شروع کرد به صدا زدن مامان و بابا، اما به دلایلی جواب ندادند. اما مادربزرگ از خواب بیدار شد و به سمت بچه ها دوید. با این حال، او هیچ کمکی نمی توانست بکند، با دیدن این موجود، تنها با وحشت به زانو در آمد. و بعد همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. انسان نما پسر را در آغوشش گرفت و سپس به سمت سوراخ سقف دوید و از آن بیرون رفت. ظاهراً اینگونه وارد تریلر شده است. یکی از شاهدان عینی به یاد می آورد که چگونه مادربزرگ با صدای بلند جیغ می زد و هوا سرد و مرطوب بود.

یک انسان نما با یک کودک در آغوش به آسمان پرواز کرد اما سپس او را رها کرد. درست در همان لحظه پدر و مادر پسر از خواب عمیق عجیب خود بیدار شدند و بلافاصله صدای خراش روی سقف تریلر و سپس صدای ضربتی کسل کننده شنیدند. در میان فریادهای یک مادربزرگ وحشت زده، پسرشان را دیدند که بیهوش روی سقف تریلر کنار سوراخ دراز کشیده است. به گفته خودش، پس از اینکه توسط یک انسان نما گرفته و بیرون کشیده شد، چیزی به خاطر نمی آورد.

 او در رختخواب از خواب بیدار شد، در حالی که پدر و مادر و مادربزرگ نگرانش او را احاطه کرده بودند. صبح روز بعد، پدر و مادر پسر تصمیم گرفتند در مورد این حادثه سکوت کنند، زیرا آنها از تمسخر و اتهام دروغ می ترسیدند. آنها حتی او را به پزشکان نشان ندادند، اگرچه می ترسیدند که ممکن است آسیب دیده باشد. شاهد عینی به سرعت بهبود یافت، اما این حادثه ضربه روحی عمیقی به او وارد کرد. او سال ها بعد در سالن سینما فیلمی درباره مرد پروانه تماشا کرد و دچار حمله عصبی شدید شد.

آنقدر قوی که از سالن بیرون دوید و پس از آن هرگز حتی سعی نکرد فیلم را تا آخر تماشا کند. همین چند وقت پیش بود که این شاهد عینی تصمیم گرفت در مورد پرونده خود به دیگران بگوید، زمانی که برادر کوچکترش در مورد محقق لونا استریکلر و نحوه جمع آوری چنین داستان هایی به او گفت. او همچنین نقاشی های خود را از این موجود برای او فرستاد و واقعاً بسیار ترسناک به نظر می رسد.