تامی دیسیمون از قتل وحشیانه بیلی بتس تا ناپدید شدن ناگهانیاش در سال 1979، زندگی بسیار وحشیتر از آن چیزی که فیلم Goodfellas میتوانست به تصویر بکشد، داشت. Goodfellas اغلب به عنوان یکی از بهترین فیلم های مافیایی ساخته شده در نظر گرفته می شود. و بخشی از چیزی که آن را عالی میکند، شخصیت صحنهدزد جو پسی، تامی دویتو است. دویتو میتواند جذاب باشد و اغلب خندهاش برانگیخته میشود، اما او همچنین همیشه آماده است تا در یک لحظه دچار خشم قاتل شود.
البته فیلم Goodfellas بر اساس داستان های واقعی مافیا در مدار هنری هیل ساخته شده است. و در حالی که بسیاری از فیلمهایی که بر اساس داستانهای واقعی ساخته شدهاند، شخصیتها را آزاد میکنند، شخصیت Pesci نمایشی کاملاً وفادار از یک اوباش بسیار واقعی و ترسناک است: تامی دیسیمون
توماس دسیمون در سال 1979 ناپدید شد - و به احتمال زیاد او به قتل رسید.
تامی دیسیمون تقریباً نیمی از عمر خود را به صورت یک اوباش گذراند و نقش مهمی در تعدادی از سرقتهای بزرگ از جمله دزدی در ایرفرانس و سرقت بدنام لوفتهانزا ایفا کرد. با این حال، بیش از هر چیز دیگری، دیسیمون به خلق و خویاش معروف بود و افرادی که او را تحریک میکردند، مانند ویلیام بنتونا، معمولاً آرزو میکردند که ای کاش این کار را نمیکردند.
توماس دیسیمون در سنین جوانی وارد گروه اوباش شد
اگرچه توماس دیسیمون در سال 1950 در کمبریج، ماساچوست به دنیا آمد، اما در خیابان های نیویورک و در محاصره اوباش بزرگ شد. عمو و پدربزرگ او هر دو از چهرههای اصلی جنایت سازمانیافته بودند و برادرانش در نهایت به اعضای خانواده گامبینو تبدیل شدند. حتی یکی از خواهران او، فیلیس، در نهایت با اوباش درگیر شد و زمانی که جیمز برک فقط 16 سال داشت، معشوقه او شد. دیسیمون از برادرانش پیروی کرد و زندگی جنایتکارانه خود را در اوایل شروع کرد و هنگامی که 15 سال داشت به خدمه اوباش خانواده لوچس، پل واریو، پیوست. دسیمون از طریق واریو با هنری هیل آشنا شد و با هم روی تعدادی از طرحهای جنایی کار کردند. ربودن کامیون ها و حصار کردن کالاها مورد علاقه او بود، و دیسیمون عادت غیرعادی داشت که اسلحه خود را برای این دزدی ها در یک کیسه کاغذی حمل کند.
به گفته هیل، وقتی در خیابان راه می رفت، به نظر می رسید که به جای یک ساندویچ معمولی برای شما ساندویچ کالیبر 38 می آورد. با این حال، دیسیمون از استفاده از تفنگ خود خجالتی نبود. او ظاهراً اولین قتل خود را در 17 سالگی انجام داد. در حالی که با هیل در خیابان راه می رفت، یک غریبه کاملاً در حال قدم زدن در مقابل او را دید. سپس رو به هیل کرد و گفت: «هنری، این را تماشا کن» و سپس مرد را با خونسردی به ضرب گلوله کشت. این تنها یکی از موارد متعدد خشونت مهار نشده دیسیمون بود.
هنری هیل تامی دسیمون را «یک روانپریشی تمام عیار» نامید.
این نوع خشونت تکانشی دسیمون را دنبال میکند و او را به دردسر میاندازد، در حادثهای که در فیلم Goodfellas نیز به تصویر کشیده شد. به گفته هیل، همه چیز در می 1970 به پایان رسید، زمانی که خدمه در حال برگزاری مهمانی در رابرتز لانژ، کلوپ شبانه جیمی برک، برای ویلیام «بیلی باتز» بنتونا، مردی ساخته شده در خانواده گامبینو بودند که به تازگی از زندان آزاد شده بود. در مهمانی، بنتونا به دیسیمون برخورد کرد و از او پرسید که آیا هنوز کفشهایش میدرخشد. منظورش شوخی بود، اما دیسیمون آن آدمی نبود که بخواهید با او شوخی کنید. دیسیمون عقده حقارت مادام العمر داشت. برادر او همچنین یک خبرچین برای FBI بود، به این معنی که دیسیمون همیشه نیاز به اثبات خود را احساس می کرد.
او بیش از هر چیز احترام می خواست، به ویژه از سوی دیگر گانگسترها. به جای اینکه شوخی بنوتنا را آنطور که می خواست بداند، اجازه داد که خشم در او بجوشد. در آن لحظه، او به طرف برک و هیل خم شد و به آنها گفت: من آن *** را خواهم کشت. چند هفته بعد، در 11 ژوئن، دیسیمون این تهدید را عملی کرد. او با بنتونا در کلوپ شبانه هیل در کوئینز، سوئیت روبرو شد، سر او را با تپانچهاش شکست و سرش فریاد زد: «این کفشها را بدرخشان!»
دیسیمون به ضرب و شتم بنتونا ادامه داد تا اینکه کاملا خون آلود شد. درست مانند فیلم، خدمه دیسیمون به او کمک کردند تا جسد را دفن کند و در خانه مادر دیسیمون توقف کردند تا یک چاقو، یک آهک و یک بیل را در حالی که جسد هنوز در صندوق عقب بود بردارند. و همانطور که معلوم شد، بنتونا هنوز نمرده بود. دیسیمون و برک شنیدند که بنتونا در صندوق عقب سروصدا میکرد و به همین دلیل در را باز کردند و او را با اتوی لاستیک و بیل تا حد مرگ کتک زدند. سپس بنتونا را در مخفیگاه یکی از دوستانشان در شمال نیویورک دفن کردند. در حادثه دیگری که وارد فیلم شد، انگیزه دیسیمون برای خشونت عواقب مرگباری برای مایکل «اسپایدر» جانکو داشت. جیانکو یک همکار جوان اوباش بود که وقتی نوشیدنی دیسیمون را فراموش کرد به عنوان متصدی بار خدمت می کرد. دیسیمون به سرعت اسلحهای را بیرون آورد و بعد از اینکه از جیانکو خواست برای او برقصد، به پای جانکو شلیک کرد. چند هفته بعد، جانکو دوباره با دیسیمون برخورد کرد، این بار پایش را گچ گرفته بود. وقتی دیسیمون شروع به تمسخرش کرد جانکو گفت برو ...
هرچه باشد، برای مردی مانند جانکو جرات و جسارت لازم بود تا اینقدر گستاخانه از خود دفاع کند. حتی برک نیز تحت تأثیر قرار گرفت. او خندید و به جانکو پول داد تا کمی شجاعت نشان دهد. بعد، او به هم ریخت. برک با دیسیمون شوخی کرد و به او گفت که باید نرم رقتار کند. دیسیمون که شوخی نداشت، با شلیک سه تیر به سینه جانکو پاسخ داد. هیل نوشت: «هیچکس کلمهای نمیگوید، اما اکنون متقاعد شدهام که تامی یک روانشناس تمام عیار است.»
چگونه دزدی لوفت هانزا خانواده گامبینو را ساخت - و شکست
جیمز برک (جیمی جنت)، دستگیر و به دادگاه فدرال منتقل شد.
علیرغم (یا شاید به خاطر) وحشیگریهای معمولیاش، دیسیمون بخش مهمی از خدمه واریو باقی ماند. و هنگامی که جیمی برک به کسی نیاز داشت که به او کمک کند تا بزرگترین سرقت تاریخ ایالات متحده را انجام دهد، دیسیمون را در برنامه خود قرار داد. برک، هیل و دیسیمون با هم دزدی بدنام لوفت هانزا را انجام دادند و تقریباً 6 میلیون دلار از فرودگاه بین المللی JFK در نیویورک به سرقت بردند. در طول چند هفته بعد، دیسیمون به عنوان یک قاتل خدمت کرد و هر کسی را که می توانست برک را (که به طور فزاینده ای پارانوئیدی شده بود) به دزدی گره بزند، ساکت کرد. چند هفته پس از سرقت، دیسیمون خبری را دریافت کرد که تقریبا تمام عمرش منتظر آن بود. او قرار بود «همانی که میخواست شود». او در نهایت کسی خواهد بود که دیگر اوباش باید به او احترام بگذارند. البته حقیقت این بود که دیسیمون در یک تله راه می رفت. شخصی، به احتمال زیاد پل واریو، به خانواده گامبینو فاش کرده بود که دیسیمون بنتونا را به قتل رسانده است. و طبق قانون مافیا، کشتن یک عضو مافیا بدون اجازه به معنای مرگ است.
ناپدید شدن و مرگ تامی دیسیمون
در ژانویه 1979، دیسیمون ناپدید شد. او از آن زمان هرگز دیده نشد و در سال 1990 به طور قانونی مرده اعلام شد. رسماً هیچ کس نمی داند چه بر سر او آمده است. اما به گفته چندین منبع در داخل مافیا، او برای انتقام قتل بنتونا به قتل رسید. هنری هیل معتقد است که جان گوتی دان، آینده خانواده گامبینو، خود دیسیمون را کشته است. به گفته یکی دیگر از اراذل و اوباش که مدعی بود در صحنه بوده، مرگ او کند و دردناک بوده است.
مرگ تامی دویتو (تامی دیسیمون) در فیلم Goodfellas.