آمار
مطالب اصلی سایتتاریخیعلمی

مردی که بعد فرو رفتن میله در مغزش زنده ماند

مردی که بعد فرو رفتن میله در مغزش زنده ماند

آیا تا به حال نام فینیاس گیج را شنیده اید؟ یک مورد جذاب، تقریبا 200 سال پیش، این مرد در محل کار دچار حادثه ای شد که مسیر علم اعصاب را تغییر داد.

فینیاس گیج پس از یک حادثه عجیب و غریب که مغزش را به طرز وحشتناکی آسیب دید، به زندگی ادامه داد. هرگز در تاریخ هیچ کس از چنین جراحت کشنده ای جان سالم به در نبرده بود که باعث شد مشکلات سلامتی کمی برایشان باقی بماند اما شخصیتی کاملاً متفاوت داشته باشند. این مرد که توسط یک میله آهنی که به مغزش فرو رفته بود، نه تنها یک تصادف وحشتناک را پشت سر گذاشت، بلکه به زندگی فعالی ادامه داد، جایی که بدون دردسر راه می رفت، صحبت می کرد و حتی مشاغلی را انجام می داد - و با این حال، عمیقاً تغییر کرده بود.

مردی که بعد فرو رفتن میله در مغزش زنده ماند

در اوایل و اواسط دهه 1800، کار راه آهن یکی از خطرناک ترین مشاغلی بود که یک فرد می توانست داشته باشد. انقلاب صنعتی در حال اوج گیری بود، به این معنی که ماشین آلات جدید، به منظور سرعت بخشیدن به ساخت و ساز راه آهن و عملیات، به طور مرتب اجرا و به روز می شدند. متأسفانه، بسیاری از این اختراعات و تکنیک های جدید می توانند خطرناک باشند، و پروتکل های ایمنی اندکی وجود داشت. در این مدت، هزاران کارگر راه آهن هر سال جان خود را از دست دادند و ده ها هزار نفر در حین کار مجروح شدند. با این حال، فینیاس گیج از این جا امرار معاش می کرد. او در سال 1848 سرکارگر راه آهن بود و در سمت خود مورد احترام بود. او به طور منظم با مواد منفجره برای ماشین آلات راه آهن و انفجار کار می کرد و از نظر کارفرمایان به عنوان یک تاجر خوب، باهوش و بسیار سخت کوش بود. همه اینها مانع از این نشد که در یک سپتامبر همه چیز به طرز وحشتناکی اشتباه شود.

فینیاس گیج یک آمریکایی معمولی 25 ساله بود، تا اینکه در سپتامبر 1848، یک انفجار تصادفی در حین ساخت خطوط راه آهن، یک میله آهنی سه فوتی را به شکلی عجیب در جمجمه او فرو برد. اما او نمرد! آن روز سرنوشت ساز دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ بعدازظهر آن روز کار به خوبی پیش می رفت و همه ماشین آلات و مواد منفجره طبق برنامه کار می کردند. فینیاس و افرادش در حال کار انفجار بودند که شامل حفره‌ای در اعماق صخره‌ها، افزودن قدرت انفجار و فیوز، سپس با استفاده از یک آهن کوبنده (که شبیه یک نیزه فلزی غول‌پیکر است) آن را در اعماق سنگ قرار دادند.

همانطور که گاهی اوقات اتفاق می افتد، گیج حواسش پرت شد و در حین انجام این کار معمولی، او خود را در کنار سوراخ انفجار، درست در مقابل آهن کوبنده قرار داد، که برای جلوگیری از اشتعال هنوز با خاک رس پر نشده بود. او از بالای شانه‌اش نگاه می‌کرد تا با چند مرد صحبت کند و تازه دهانش را باز کرده بود تا چیزی بگوید که آهن جرقه‌ای به سنگ زد. این جرقه باعث شعله ور شدن پودر شد و یک انفجار مهیب رخ داد. گیج فقط در مکان نامناسب در زمان نامناسب بی دقتی می کرد.

مردی که بعد فرو رفتن میله در مغزش زنده ماند

شایان ذکر است که آهن کوبنده مانند نیزه بود، زیرا دقیقاً اینگونه رفتار می کرد. نیروی انفجار پشت سنبله آن را با نیرویی باورنکردنی بیرون راند و مستقیم به سمت گیج حرکت کرد. سنبله 13 پوندی وارد سمت چپ صورتش شد، درست از کنار گونه و دهان بازش (چون می خواست صحبت کند) و به داخل سرش رفت. از استخوان، مغز و سپس از طرف دیگر خارج شد. اما به همین جا ختم نشد. هر سه فوت، هفت اینچ از میله از سر او گذشت، سپس از طرف دیگر بیرون آمد، و تقریباً 80 فوت دورتر، آغشته به خون و مغز فرود آمد. گیج بلافاصله روی زمین افتاد و تشنج کرد.

بهبودی بحرانی: 

فینیاس در دوران نقاهت پس از عمل جراحی دوران سختی را پشت سر گذاشت و تقریباً بر اثر آبسه (عفونت در زخم، که طبق سوابق به 250 میلی لیتر چرک می رسید، مایع حاصل از متابولیسم باکتری ها، قطعات سلولی و خون) جان خود را از دست داد. پس از نزدیک به سه ماه مراقبت پزشکی، فینیاس به خانه پدر و مادرش بازگشت و شروع به بازگشت به کارهای روزانه خود کرد و نیم روز کار را تحمل میکرد.

مردی که بعد فرو رفتن میله در مغزش زنده ماند

بازتولید تصویر تصادف و عکس جمجمه: در ابتدا، عوارض جانبی قابل توجهی از این تصادف وجود نداشت، اما یکی از مواردی که در طول 12 روز زوال او ایجاد شد، مشکل نیمی از صورت او بود. پشت چشم چپ، جایی که میله عبور کرده بود، عفونت شروع به رشد کرد. چشم شروع به برآمدگی کرد و تکه‌هایی از مغز و چرک آلوده از حدقه بیرون زد. فینیاس دیگر قادر به دیدن از آن چشم نبود و دچار پتوز یا افتادگی پلک شد. این پتوز تا پایان عمر او از بین نمی رفت. اسکارهای ناشی از آسیب اولیه همچنان باقی مانده است. در واقع، بسیاری از ماهیچه های سمت چپ صورت او هرگز به طور کامل بهبود نیافته اند و باعث می شود که او حرکت کمی در آن سمت داشته باشد.

رفتار گیج به شدت تغییر کرد!

با این حال، مادر گیج به زودی متوجه شد که به نظر می رسد بخشی از حافظه وی مختل شده است، اگرچه طبق گزارش های پزشک، حافظه، توانایی یادگیری و قدرت حرکتی گیج بدون تغییر باقی مانده است. با گذشت زمان، رفتار گیج دیگر مانند قبل از تصادف نبود. به نظر می‌رسید که گیج تا حدودی درایت اجتماعی خود را از دست داده است، و تبدیل به تهاجمی، انفجاری و حتی شخصیتی توهین‌آمیز شده است. این مرد زمانی بی پروا و بی ادب شد و برنامه های خود را برای آینده رها کرد، زیرا خانواده تشکیل نداد.

گیج به یک نمایشگاه زنده موزه تبدیل شد:

فینیاس نتوانست شغلش را پس بگیرد و سال‌ها به نوعی به موزه پیاده‌روی تبدیل شد، بالاخره چگونه یک مرد مغزش را با میله‌ای به تخت می‌کشد و جرات زنده ماندن را دارد؟ آسیب بیشتر نیست؟ این یک مورد بدنام بود که دو سال جامعه پزشکی از باور کردنش خودداری کردند!  دکتری که فینیاس را همراهی می کرد، جان هارلو، باید صحت آن را نزد وکلا تأیید می کرد. جان و فینیاس نیز در راه رفتن به دانشکده پزشکی به بوستون سفر کردند تا در مورد این پرونده صحبت کنند.فینیاس علیرغم نداشتن خانواده، مردی مستقل و فعال بود و برای کار به عنوان مربی در شیلی رفته بود. گزارش ها نشان می دهد که از طریق کار بود که مهارت های اجتماعی او بازگشت و او به طور فزاینده ای برای همزیستی بازپروری شد.

عمر فینیاس گیج کوتاه شد:

متأسفانه برای فینیاس گیج، حتی پس از زنده ماندن از چنین حادثه وحشتناکی، عمر او همچنان کوتاه بود. در سال 1860، فینیاس شروع به تشنج‌های صرع کرد که کار را برای او دشوار می‌کرد. او برای استراحت و توانبخشی نزد مادر و برادر شوهرش در سانفرانسیسکو بازگشت، اما در ماه مه دچار تشنج ناگهانی و شدید شد. به دکتر زنگ زدند به او استراحت دادند، اما تشنج همچنان ادامه داشت. سرانجام، فینیاس گیج در طی یک حمله صرع بسیار بد در 21 می 1860 درگذشت. او فقط 36 سال داشت. گیج سپس توسط خانواده‌اش در قبرستان کوهستان تنها در سانفرانسیسکو به خاک سپرده شد. اما داستان به همین جا ختم نشد..

دکتر گیج جمجمه اش را کنده بود!

دکتر هارلو سال‌ها بود که فینیاس گیج را ندیده بود یا چیزی از او نشنیده بود و تقریباً امیدش را از ملاقات با بیمار مشهور سابق خود از دست داده بود. با این حال، هنگامی که او در سال 1860 آگهی درگذشت گیج را خواند، علاقه او را به این پرونده برانگیخت و با خانواده تماس گرفت. اما برای تسلیت یا غم نبود. به این دلیل بود که می خواست جمجمه گیج را جدا کند.

مردی که بعد فرو رفتن میله در مغزش زنده ماند

مادر گیج با توجه به اینکه مرد جان پسرش را نجات داده بود به طرز تکان دهنده ای موافقت کرد و سر گیج در سال 1967 نبش قبر شد. هارلو خود جمجمه و همچنین میله آهنی را که به وسیله ثابت گیج تبدیل شده بود برداشت و مدتی آن را مطالعه کرد. هنگامی که او راضی شد، و مقالات و مطالعاتی را در مورد این حادثه ضبط کرد، جمجمه و میله را به موزه تشریحی وارن دانشگاه هاروارد داد، جایی که تا به امروز در معرض نمایش هستند.

پرونده فینیاس گیج ایده های ارزشمندی را به علم پزشکی منتقل کرد

مورد فینیاس گیج موادی را برای دو فصل قوی از تحقیق و بحث در قرن بعد فراهم کرد: شخصیت به عنوان محصول مغز با روابط ذهن و مغز و عملکردهایی که در مناطق خاصی از مغز قرار دارند. از این گذشته، اگر یک حادثه بتواند با آسیب رساندن به مغز، نحوه رفتار یک فرد را در زندگی روزمره تغییر دهد، شخصیت در سر ذخیره می شود.برخی ادعا می کنند که مورد گیج به عنوان یک پیشرفت برای توسعه جراحی روانی و حتی لوبوتومی عمل کرده است، اما بدون شواهد مشخص. گزارش های موردی فینیاس گیج بود که توجه دانشمندان را به لوب فرونتال به عنوان ناحیه ای مرتبط با ویژگی های شخصیتی معطوف کرد، علاوه بر این مورد فینیاس گیج عمدتاً با پایان فرنولوژی (فرنولوژی) مورد توجه قرار می‌گیرد، علمی شبه‌ای که به دنبال بررسی شکل فیزیکی جمجمه و مغز بود و از این داده‌ها، مشخص می‌کند که یک فرد چقدر می‌تواند باهوش یا توانمند باشد.

فرنولوژی به طور گسترده ای برای حمایت از نژادپرستی و ایدئولوژی های برتری طلبانه سفیدپوستان مورد استفاده قرار گرفت، اما با افزایش شواهد مبنی بر اینکه این چیزی بیش از شبه علم نبود - یعنی با تجزیه و تحلیل های بعدی گزارش های پزشکی فینیاس گیج از حادثه و بقا، "محلی گرایان عصر" علوم اعصاب. قبل از مورد فینیاس گیج، هربرت اسپنسر قبلاً پیشنهاد کرده بود که هر ناحیه مغز می تواند یک عملکرد مشخص داشته باشد و گفت: "موقعیت عملکرد قانون هر سازمان است".

مطالعات فعلی در مورد فینیاس گیج:

در حال حاضر حادثه فینیاس توسط حداقل دو گروه تحقیقاتی بر روی رایانه شبیه سازی شده است. در سال 2004، بازسازی اشاره کرد که آسیب در هر دو طرف مغز بوده است، اما در نسخه سه بعدی جدیدتر فقط سمت چپ آسیب دیده است. آخرین تجزیه و تحلیل، در سال 2012، تخمین زد که او حدود 15 درصد از توده مغزی خود را از دست داد و میله آهنی بخشی از قشر و بخشی از هسته های داخلی مغز را از بین برد. این تغییرات در رفتار و از دست دادن حافظه را توجیه می کند، در نهایت، مناطقی مانند قشر جلوی مغز که بخش مهمی از تصمیم گیری و برنامه ریزی است، آسیب دیدند.

0 امتیاز توسط 0 نفر ثبت شده.

0 دیدگاه

ثبت دیدگاه

منتظر نظرات شما در مورد این پست هستیم :)
کد امنیتی رفرش