در اواسط قرن نوزدهم، روستای موکیوکا در جنگل های ناحیه شیلوفسکی بین دریاچه کوژیخا و دریاچه چودینو ظاهر شد. هیچ چیز خاصی نشان نمی داد، جز اینکه مردم در آن زرنگ و سخت کوش بودند، بنابراین روستا آباد بود. ساکنان فکر نمی کردند که حدس نمی زنند که در قرن آینده قهرمانان افسانه هایی خواهند شد که در داستان های محلی از دهان به دهان منتقل می شوند.
پس از انقلاب اکتبر، موکیوکا ناپدید شد. کاملاً ... همراه با جمعیت، خانه ها، دام ها که وضعیت همه آنها خوب بود اما ناپدید شد. در آن زمانهای سخت، این اتفاق نیفتاد. عجیب این بود که هر از گاهی روستا دیده می شد.
یک بار آنها یک گروه از ChON (یک واحد هدف ویژه که برای مبارزه با دشمنان رژیم شوروی طراحی شده بود) را در سابر فرستادند تا با این دهکده مضر ایدئولوژیک مقابله کنند. گروهان طبق تمام قواعد علوم نظامی، محل دشمن را محاصره کردند. اطلاعاتی فرستادند. آنها نیم ساعت، یک ساعت صبر می کنند - هیچ نگهبانی وجود ندارد. فرمانده با ده نفر به یک سورتی پرواز رفت. و او نیز ناپدید شد... به طور کلی، هنگامی که گروه اصلی به سمت بالا آمدند، یک تصویر کاملاً باورنکردنی دیدند. روستایی هست که باید باشد. کتانی در حیاط ها خشک می شود و سماورها در کلبه ها هنوز گرم است. اما یک موجود زنده وجود ندارد - نه یک مرد، نه یک گاو، نه یک مرغ، نه یک سگ. فقط پیشاهنگان با فرمانده در حیاط ها پرسه می زنند. مقامات چندین بار تلاش کردند تا وضعیت را روشن کنند. سپس اعلام کردند: هیچ موکیوکایی در دید نبود. و تمام شایعه های احتمالی در مورد دهکده ارواح یک خرابکاری ایدئولوژیک و تضعیف اقتدار دولت شوروی توسط کولاک ها و پادکلاچنیکی ها بود.