loading...

واندرز فارسی | جهان عجایب

آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد؟ این، همانطور که می گویند، برای علم ناشناخته است. و با این همه، این علم بی قرار به دنبال پاسخی برای این سؤال است. یک جراح مغز و اعصاب از دانشکده پزشکی هاروارد، الکساندر

به واندرز فارسی خوش آمدید.

به واندرز فارسی جهان عجایب خوش آمدید

به سایت واندرز فارسی با انبوهی از عجایب جهان در موضوعات مختلف خوش آمدید.

کپی از مطالب تنها با لینک دادن به سایت ما در اخر هر مطلبی که کپی شده مجاز است.

آیا هنوز یک زندگی پس از مرگ وجود دارد؟

آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد؟ این، همانطور که می گویند، برای علم ناشناخته است. و با این همه، این علم بی قرار به دنبال پاسخی برای این سؤال است. یک جراح مغز و اعصاب از دانشکده پزشکی هاروارد، الکساندر، اتفاقی برایش افتاد که او را به وجود زندگی پس از مرگ معتقد کرد. در سال 2008، او با یک بیماری نادر "مننژیت باکتریایی" بیمار شد. نشنال جئوگرافیک به نقل از دکتر می گوید: «اگر سعی می کنید یک مدل آزمایشی ایجاد کنید که تا حد امکان به وضعیت مرگ یک فرد نزدیک باشد، مننژیت باکتریایی بهترین گزینه است» این شکل از مننژیت به تمام سطح خارجی مغز حمله می کند.

قشر مغز، یعنی بخشی که ما را انسان می کند، "خاموش" شد. هفت روز پس از مرگ مغز، این مرد از کما خارج شد و در عرض یک ماه به طور معجزه آسایی به زندگی عادی بازگشت. "من دنیا را مانند چشمان یک موش کور دیدم. همه چیز نامشخص بود، در سایه های قهوه ای و قرمز، ریشه های بالای سرم را به یاد دارم. ناگهان نقطه ای را روی بال پروانه ای دیدم که بر فراز یک چمنزار زیبا پرواز می کرد و از این دست پروانه ها زیاد بود. سپس ما این جهان را ترک کردیم و به جایی رفتیم که من اکنون آن را هسته می نامم. ما در تاریکی پرواز کردیم، اما احساس حضور خدا مرا رها نکرد...» 

آیا هنوز یک زندگی پس از مرگ وجود دارد؟

توهم؟

چیز جدیدی در سخنان او نیست. داستان‌های مشابهی توسط هزاران نفر گفته می‌شود که «آن طرف» را نگاه کرده‌اند. بروس گریسون یک روانپزشک در دانشکده پزشکی دانشگاه ویرجینیا است که بیش از هزار مورد از تجربیات نزدیک به مرگ را مطالعه کرده است. بروس می‌گوید: «همه افرادی که در روان‌شناسی اگزیستانسیال آن را انتقالی می‌نامند، تقریباً یک چیز را دیده‌اند. احساسات همراه احساس آرامش عمیق، احساس بیرون آمدن از ضعف بدن به سمت نور ملایمی که گرما و عشق را به همراه دارد. مردم اغلب در مورد ملاقات با نوعی موجود قادر مطلق صحبت می کنند. بسیاری از دانشمندان این پدیده ها را توهم می دانند. و آنها نیز به نوبه خود نتیجه استرس فیزیکی هستند که مغز به دلیل کمبود اکسیژن در معرض آن قرار می گیرد. نیروی هوایی ایالات متحده در دهه هفتاد قرن گذشته بدون اینکه بداند این نظریه را تأیید کرد. دانشمندان در حین چرخش در سانتریفیوژ، خلبانان را تحت بارهای بیش از حد زیادی قرار دادند. در همان زمان، خون به پاها هجوم آورد، مغز گرسنگی اکسیژن را تجربه کرد و آنها ها بیهوش شدند. بسیاری از آنها گفتند که در این زمان نور درخشانی دیدند، برخی دیگر ادعا کردند که بدن خود را رها کرده و از بالا به آن نگاه کردند.

این روانپزشک گفت: افرادی که غش می کنند علائم مشابهی دارند، اما هیچ یک از آنها با متوفیان ملاقات نکرده اند. مشکل این است که همه این استدلال های فیزیکی الگوهای پیچیده خاطرات و احساسات را توضیح نمی دهند، زمانی که مغز دیگر قادر به افکار پیچیده نیست. شاید اینها آخرین رویاهای عقل باشند؟ جستجوی حقیقت مستلزم شواهد علمی برای وجود روح است. آیا روح یک اسطوره است یا یکی از عناصر اساسی جهان هستی است؟ پاسخ با این سؤال مرتبط است، ذهن چیست؟ و از کجا آمده است؟


اثبات وجود خدا

به نظر می‌رسد که نیچه با فلسفه‌اش در نهایت فقط روح‌های «گمشده» ملحدان را اشتباه گرفته است. دکتر استوارت هامر، یک متخصص بیهوشی که در دانشگاه آریزونا دوره های مطالعه ذهن را تدریس می کند، ممکن است بخواهد گناهکاران را در مسیر درست قرار دهد. و در عین حال وجود خدا را ثابت کند. از نظر فیزیکی، و نه با نوعی استنباط. دکتر استوارت گفت: "با بیهوشی، بیماران هیچ خوابی نمی بینند، حس زمان را از دست می دهند، بیهوشی" هوشیاری را از بین می برد، اما مغز فعال باقی می ماند و چیزی مرموز در این مورد وجود دارد. پانزده سال پیش، او فیزیکدان راجر پنروز را ملاقات کرد، که با او یک نظریه رادیکال در مورد نحوه عملکرد مغز ایجاد کردند، نظریه ای که به اثبات علمی وجود روح ابدی تبدیل شد.

این بر اساس به اصطلاح میکروتوبول ها - تشکیلات داخل سلول های مغز ما است. «اگر به درون یک سلول مغز نگاه کنید، اجزای ساختاری مشابه استخوان‌های بدن ما را خواهید یافت، یعنی میکروتوبول‌ها ساختار سلول را تعیین می‌کنند. پنروز می‌گوید: به نظر ما، این چیزی شبیه کامپیوتر است که اطلاعات را در سطح مولکولی پردازش می‌کند. این سیستم به مغز اجازه می دهد مانند یک کامپیوتر کوانتومی عمل کند. علاوه بر این، چنین "ماشینی" عملیات را به روشی اساسی متفاوت از یک کامپیوتر معمولی انجام می دهد. بالاخره مغز چیست؟ هر متخصصی پاسخ خواهد داد مجموعه ای از نورون های فردی. هنگامی که یک نورون سیگنالی را به نورون دیگر می فرستد، یک اثر دومینو رخ می دهد. این یک دیدگاه کلاسیک از نحوه عملکرد مغز است. پنروز و همر «مرتد» واقعی هستند. آنها معتقدند که فرآیندهای کوانتومی نقش مهمی در عملکرد بدن "هوشمند" ما دارند. آنها گفتند: «به عنوان مثال، اگر فعالیت عصبی در نیمکره راست وجود داشته باشد، فرآیندهای کوانتومی در نیمکره چپ دو برابر می شود. این نورون‌ها به هم متصل هستند، اگرچه جدا هستند.»

محققان استدلال می‌کنند که تغییر میکروتوبول‌ها در یک نیمکره می‌تواند بر میکروتوبول‌های نیمکره دیگر تأثیر بگذارد. بر اساس نظریه کوانتومی، هر نقطه، حتی در فضای خالی، می تواند حاوی اطلاعات باشد. ساختار کیهان حاوی اطلاعات کوانتومی است، به این معنی که اطلاعات موجود در ریزلوله‌ها می‌توانند با جهان خارج از مغز ارتباط برقرار کنند. به نظر او، در حالت مرگ، میکروتوبول ها ساختار "کوانتومی" خود را از دست می دهند، اما اطلاعات در آنها باقی می ماند. اگر بیمار دوباره زنده شود، اطلاعات کوانتومی می‌تواند به میکروتوبول‌ها برگردد و پس از آن فردی که به زندگی برمی‌گردد می‌تواند درباره آنچه دیده است بگوید. ساده، قابل درک و بدون فلسفه برای شما. حیف است که همه دانشمندان حتی پس از چنین استدلال هایی با "ایمان" به خدا موافق نیستند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
از اعماق اقیانوس ها تا دورترین نقاط فضا ، مطالب جالب و شگفت انگیز همینجاست.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • کدهای اختصاصی