با شروع از دوره جنگ سرد، آمریکایی ها و شوروی برای انجام تحقیقات برای کشف قدرت بالقوه انسانی به رقابت پرداختند. اما تا کنون، بیش از 60 سال از آن زمان می گذرد، محدودیت های واقعی سلامت جسمانی انسان هنوز یک راز است.
حالت فوق العاده قوی
دانشمندان آن را قدرت هیستریک می نامند که تقریباً به عنوان قدرت خشمگین ترجمه شده است. این اصطلاح به این صورت تعریف میشود: «قدرت بدنی شدید یک انسان، فراتر از آن چیزی که تصور میشود در حد تواناییهای اوست، معمولاً زمانی اتفاق میافتد که انسانها در وضعیت زندگی یا مرگ قرار دارند یا تصور میکنند خود یا دیگران در وضعیت مرگ یا زندگی هستند». داستان های مشابهی که قدرت خشم انسان را ثابت می کند در دنیا کم نیست. به عنوان مثال، در سال 2006، یک زن در کانادا برای محافظت از پسرش با یک خرس قطبی در یک مبارزه تن به تن مبارزه کرد. لیدیا آنگیو، 41 ساله، خرس سفید را در حال نزدیک شدن به پسر 7 ساله خود که در حال بازی هاکی در خیابان بود، کشف کرد. او بلافاصله به عقب دوید تا جلوی صورت خرس را بگیرد و فریاد زد که پسرش فرار کند.
خرس با قد 2.4 متر و وزن 318 کیلوگرم سپس به صورت لیدیا سیلی زد که باعث افتادن او روی زمین شد. اما در آن لحظه مرگبار، قدرت او ناگهان ترکید. لیدیا مدام به خرس مشت و لگد می زد. این زن با قد 1 متر و 52 سانت و وزن 41 کیلوگرم، در برابر خرسی هشت برابر بزرگتر از بدنش ایستاده بود، به اندازه ای که همسایه اسلحه قرض می گرفت و به هوا شلیک می کرد تا خرس را جذب کند تا او را رها کند. این مرد سپس زندگی خرس غول پیکر را با 4 شلیک به پایان رساند. لیدیا فقط یک چشم سیاه شده و خراش های جزئی روی بدنش داشت.
مثال هایی از غلبه بر محدودیت های فیزیکی بدن
در سال 2019، در ایالات متحده، یک پسر 16 ساله پس از استفاده از دستان خالی برای بلند کردن یک فولکس واگن پاسات برای نجات همسایه خود که زیر آن گیر کرده بود، به عنوان یک نوجوان قهرمان مورد تقدیر قرار گرفت. پسری به نام زک کلارک هنگامی که در خانه مشغول باغبانی بود، فریاد کمک همسایهاش را شنید. بلافاصله زک دوید و ماشین را دید که مرد میانسال را له کرده بود. زک گفت: حدس می زنم جک ماشین شکسته یا لیز خورده و باعث شده روی او بیفتد. پسر بدون لحظه ای تردید به سمت جلوی ماشین دوید و سعی کرد آن را با دستان خالی بلند کند. یک پاسات حدود 1.4 تن وزن دارد، جلوی خودرو به تنهایی حدود 850 کیلوگرم وزن دارد، اما زک توانست آنقدر آن را بلند کند که مادرش و زن همسایه شوهرش را از زیر ماشین بیرون بکشند.
این مرد با صورت به شدت تغییر شکل داده و چندین دنده شکسته به سرعت به بیمارستان منتقل شد. پزشکان گفتند اگر زک ماشین را به موقع بلند نمی کرد او می مرد. تاریخ جنگ نیز مملو از داستان هایی در مورد قدرت فوق العاده انسانی است. به عنوان مثال، سید چابوک، سرجوخه عثمانی، در طول جنگ جهانی اول به تنهایی سه گلوله توپ را حمل کرد که هر گلوله به وزن 276 کیلوگرم بود.
در ویتنام در طول جنگ مقاومت علیه آمریکا، یک زن شبه نظامی، Ngo Thi Tuyen، یک بار دو جعبه مهمات به وزن نزدیک به 100 پوند را روی شانه های خود بارگذاری کرد. در آن سال خانم تویین تنها 19 سال داشت و 42 کیلوگرم وزن داشت. در طول جنگ سرد، دانشمندان شوروی حتی مطالعات زیادی را برای یافتن راه هایی برای فعال کردن قدرت پنهان در هر فرد انجام دادند. آزمایشات اولیه با ورزشکاران انجام شد، اما چه کسی می داند، آیا آنها قصد دارند آن را برای سربازان خود اعمال کنند یا خیر؟ ولادیمیر زاتسیورسکی، دکتر بیومکانیک و ورزشکار آکروباتیک، قهرمان المپیک در سال 1960، رهبر برنامه تحقیقاتی حداکثر قدرت انسان شوروی بود.
زاتسیورسکی در آزمایشهایی که با دوندگان ماراتن و وزنهبرداران انجام داد، اثر معکوس را کشف کرد. اگر ضربان قلب دوندگان ماراتن را بررسی کنید، خواهید دید که بالاترین اعدادی که آنها زدند نزدیک خط پایان بود. اما نخبهترین وزنهبرداران شوروی میتوانستند حداکثر ضربان قلب خود را بزنند. حداکثر، بالای 180 ضربه در دقیقه، قبل از اجرا. آنها می دانند چگونه بدن خود را در این حالت قرار دهند، یک حالت هیجانی شدید. در ظاهر، آنها هیچ کاری انجام نمی دهند، آنها نیازی به دویدن ندارند. آنها فقط از اراده خود استفاده می کنند تا خود را به این حالت سوق دهند. زاتسیورسکی بعداً رسالهای طولانی به نام «علم و تمرین تمرینات قدرتی» نوشت که در آن ادعا شد که اکثر افراد عادی فقط از ۶۵ درصد حداکثر قدرت عضلانی خود استفاده میکنند. اما برای برخی از افراد خاص، مانند وزنه برداران نخبه شوروی، آنها می توانند این عدد را تا 95٪ افزایش دهند.
به گفته ولادیمیر زاتسیورسکی، وزنه برداران نخبه شوروی توانستند از 95 درصد حداکثر قدرت عضلات خود استفاده کنند. این رقم برای افراد عادی 65 درصد است.
یافتن حدود واقعی انسان
دانشمندان شوروی تنها کسانی نبودند که به موضوع پتانسیل انسانی علاقه داشتند. حتی در دهه 1960، در آن سوی پرده آهنین، آمریکایی ها برنامه های تحقیقاتی مشابهی را برای خودشان انجام می دادند. رهبری این تلاش پروفسور آرتور اچ استاینهاوس، فیزیولوژیست، متخصص ورزش در دانشگاه شیکاگو، و مشاور وزیر نیروی دریایی در زمینه تناسب اندام و مسائل سلامتی است. توانبخشی برای سربازان در یک سری آزمایش با 25 داوطلب که در سال 1961 انجام شد، اشتاینهاوس نشان داد که می تواند از ترفندهای روانشناختی برای کمک به داوطلبان برای افزایش قدرت خود تا 26.5٪ در مقایسه با سطح مورد انتظارشان استفاده کند.
آزمایش اشتاینهاوس با کشیدن یک کابل توسط داوطلبان با استفاده از نیروی ساعد آغاز شد. او از آنها خواست تا تمام توان خود را به کار گیرند تا کابل را تا حد امکان محکم کنند. رکورد نیروی کشش هر فرد اندازه گیری و ثبت شد. سپس استاینهاوس راهی برای شکستن آن پیدا خواهد کرد. او در حالی که یک تفنگ در دست داشت پشت سر داوطلبان راه میرفت، نوعی تفنگ که صدای بلندی ایجاد میکند و برای علامت دادن به شروع برای دوندگان استفاده میشود. اشتاینهاوس درست در کنار گوش داوطلب شلیک کرد و باعث پریدن آنها شد. درست در همان لحظه فریاد زد و از آنها خواست کابل را عقب بکشند. در طول این حالت ترس، کشش داوطلبان به طور متوسط 7.4 درصد افزایش یافت.
الکل، آدرنالین و آمفتامین ها می توانند حداکثر قدرت شما را به ترتیب 5.6، 6.5 و 13.5 درصد افزایش دهند. در آزمایش دیگری، استاینهاوس گروههایی از داوطلبان را تقسیم کرد و از آنها خواست که الکل بنوشند، آدرنالین هورمونی که از غده فوق کلیوی گرفته میشود تزریق کنند و در نهایت آمفتامین یک داروی محرک مرتبط با مواد مخدر را ببلعند. در نتیجه، این محرک ها به داوطلبان کمک کرد تا کشش را 5.6٪، 6.5٪ و بالاترین 13.5٪ در کشش افزایش دهند. اما این همه ماجرا نیست. بیشترین عددی که اشتاینهاوس به دست آورد از یک آزمایش عجیب بود. در آن، داوطلبان از هیچ محرکی به جز روحیه خود استفاده نکردند. اشتاینهاوس گفت که او به طور مداوم داوطلبان را با گفتن اینکه آنها سالم هستند تشویق می کرد. هنگامی که داوطلبان هنگام کشیدن کابل به وضعیت بحرانی رسیدند، اشتاینهاوس به تشویق آنها ادامه داد: به کشیدن ادامه بده، رکورد خودت را بشکن. هر ثانیه که می گذرد قوی تر می شوی. می توانی این کار را انجام دهی. هیچ دردی احساس نخواهی کرد. می توانی رکورد را بشکنی.
در نتیجه، داوطلبان این کار را انجام دادند، آنها با افزایش 26.5 درصدی قدرت، دو برابر بیشتر از زمانی که از آمفتامین محرک استفاده می کردند، کشیدند. اشتاینهاوس برای اینکه خود را متقاعد کند که این افزایش قدرت از ذهن ناشی می شود، آزمایش را معکوس کرد. او داوطلبان را «هیپنوتیزم» کرد و به آنها گفت که خیلی ضعیف هستند و نباید کابل را بکشند، ممکن است به آنها آسیب برساند. این بار قدرت کشش داوطلبان به طور متوسط 31.7 درصد کاهش یافت. اشتاینهاوس در نتیجه گیری از مطالعه منتشر شده در مجله Biology نوشت: یافته های ما از این فرضیه حمایت می کند که روانشناسی، نه فیزیولوژی، حداکثر عملکرد انسان را تعیین می کند.
آرتور اچ. استاینهاوس، فیزیولوژیست، متخصص ورزش و ورزش در دانشگاه شیکاگو، مشاور وزیر نیروی دریایی ایالات متحده در مورد مسائل آمادگی جسمانی و توانبخشی سربازان و رئیس ستاد تربیت بدنی و فعالیت های بهداشتی در دفتر آموزش ایالات متحده .
در نیم دهه بعد صدها مطالعه در تلاش برای گسترش ایدههای اشتاینهاوس و زاتسیورسکی بود که در آن دانشمندان به دنبال راههایی برای «باز کردن» دروازه حداکثر قدرت بدنی برای انسان بودند. با این حال، پژوهش در این دوره جدید با یک مانع بزرگ روبرو است که آن مسئله اخلاقی است. مقررات اخلاقی جدید در تحقیقات علمی مانع از انجام آزمایشهای مشابه آزمایشات استاینهاوس به صورت عمومی شد. دکتر پل زهر، استاد عصب شناسی و محقق فیزیولوژی ورزشی در دانشگاه ویکتوریا، کانادا، گفت: این بدان معنا نیست که من بخواهم به این دانشمندان بی احترامی کنم، اما روش هایی که آنها برای کشف قدرت بدنی انسان استفاده کردند، به دلیل خطرات [که ممکن است برای داوطلبان ایجاد کنند] و مسائل اخلاقی موجود، دیگر برای کاربردهای مدرن مناسب نیستند.
پروفسور زهر گفت: در مواردی که قدرت خشم یا حداکثر قدرت بدنی انسان ها ثبت می شود، آنها فقط در موارد خطر شدید ظاهر می شوند. او گفت: اگر در بدترین وضعیت قرار دارید و می توانید کاری انجام دهید تا زنده بمانید، پس هر چه دارید را به خطر می اندازید. با این حال، تلاش برای درک اینکه یک فرد در مواجهه با مرگ خود یا یکی از اعضای خانواده تا چه حد می تواند حداکثر قدرت خود را فعال کند، نیاز به دانشمندان دارد که او را در چنین موقعیت واقعی قرار دهند. این بسیار خطرناک و به وضوح غیراخلاقی است.
منبع قدرت پنهان
اگرچه بازآفرینی موقعیتهای گذشته در آزمایشگاه برای تعیین محدودیتهای شدید قدرت انسان غیرممکن است، دانشمندانی مانند پل زهر به طور غیرمستقیم وجود چنین حالتی را تأیید میکنند. از طریق سوابق موارد خشم در زندگی واقعی، دانشمندان می گویند که وقتی افراد با موقعیت های مرگ یا زندگی مواجه می شوند، حالت فوق العاده قوی خود را فعال می کنند. دکتر ماسیمو تستا، یکی از اعضای انجمن پزشکی آمریکا، میگوید: «همین واکنش ممکن است زمانی رخ دهد که شخصی برای محافظت از شخص دیگری که در خطر است، مداخله کند، بنابراین این فقط یک حالت دفاع از خود نیست.» بسیاری از دانشمندان با فرضیه ای برای توضیح این حالت فوق العاده قوی موافق هستند که حول فعالیت هیپوتالاموس و هورمون های ترشح شده از غده فوق کلیوی می چرخد.
بر این اساس وقتی حواس انسان موقعیتی را تشخیص می دهد، مانند دیدن آتش، بوییدن دود، شنیدن فریاد، درخواست کمک. بلافاصله هیپوتالاموس را فعال می کند. سیستم عصبی مسئول کنترل تعادل و توزیع انرژی در بدن شما است. هنگامی که هیپوتالاموس موقعیت خطرناکی را درک می کند، سعی می کند انرژی را از قسمت هایی که برای یک وضعیت مرگ یا زندگی اهمیت کمتری دارند مانند سیستم گوارشی، سیستم تناسلی و سیستم تنظیم دمای بدن جذب کند تا تمام آن انرژی را در اختیار بگذارد. حواس، سیستم عصبی و سیستم حرکتی مهمتر هستند.
آدرنالین و پدیده قدرت خشمگین
در واقع، هنگام مواجهه با وضعیت زندگی یا مرگ، هضم غذا، تولید مثل یا تنظیم دمای بدن در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد. شما به انرژی برای حواس خود برای ارزیابی موقعیت، مغز برای تصمیم گیری و عضلات خود برای خروج از موقعیت نیاز خواهید داشت. هیپوتالاموس این کار را با ارسال سیگنال های فرمان خود به غده فوق کلیوی، یک اندام غدد درون ریز که درست بالای کلیه های شما قرار دارد، انجام می دهد تا آدرنالین ترشح کند. آدرنالین هورمونی است که اثرات سیستمیک دارد. هنگامی که آدرنالین توسط غدد فوق کلیوی ترشح می شود و با خون مخلوط می شود، باعث افزایش ضربان قلب و تنفس شما می شود.
این برای کمک به ورود اکسیژن به ریه ها است که سپس اکسیژن را به خون جذب می کند. قلب شما به شدت میتپد تا خون غنی از اکسیژن را به تمام ماهیچههای بدن فشار دهد. همراه با این فرآیند، غده آدرنال همچنین کورتیزول ترشح می کند، هورمونی که همراه با آدرنالین، گلیکوژن ذخیره شده در کبد و ماهیچه ها را به سرعت به گلوکز - یا قند خون - تبدیل می کند تا انرژی بدن را تامین کند. عضلات فعال با افزایش گلوکز به علاوه اکسیژن به شما کمک می کند تا فعالیت های تنفس هوازی انفجاری را انجام دهید و در هر فیبر عضلانی موجی از قدرت ایجاد کنید، مشابه آنچه وزنه برداران انجام می دهند. این به ماهیچه های شما کمک می کند تا به طرز باورنکردنی قوی شوند.
بهایی که باید برای وضعیت فوق العاده قوی پرداخت
دانشمندان می گویند بدن انسان طوری برنامه ریزی نشده است که حالت «فوق العاده قدرتمند» را برای مدت طولانی حفظ کند. در عوض، اثر آدرنالین تنها در مدت زمان کوتاهی رخ میدهد که آن را «عجله» مینامند از چند دقیقه تا حداکثر چند ده دقیقه طول میکشد. اگر آدرنالین بیش از این در جریان خون بماند، ضرر بیشتری نسبت به فایده دارد. از آنجایی که آدرنالین ضربان قلب را بالا نگه می دارد، می تواند باعث افزایش فشار خون، فشار بر سیستم گردش خون و آسیب به قلب و عروق خونی شود. در مرحله بعد، آدرنالین هموستاز را مختل می کند، تمام انرژی را وارد سیستم اسکلتی عضلانی شما می کند، در حالی که خون را از قسمت های دیگر مانند سیستم گوارش یا سیستم تولید مثل تخلیه می کند. به همین دلیل است که در موقعیت های خطرناک، بسیاری از افراد احساس می کنند که معده شان غرغر می کند، ضربان قلب آنها افزایش می یابد و دچار تعریق شبانه می شوند.
با گذشت زمان، کمبود خون و عدم تعادل ناشی از آدرنالین می تواند به اندام های حیاتی بدن آسیب برساند. برعکس، خون اضافی به ماهیچه ها نیز می تواند باعث آسیب آنها شود. همانطور که پروفسور زهر توضیح می دهد، بدن شما مانند ماشینی است که همیشه در حالت کارآمد انرژی کار می کند. مغز این توانایی را دارد که مصرف انرژی و حداکثر خروجی عضلانی خود را محدود کند، درست مانند نحوه نصب تراشه ECU در خودرو توسط سازنده برای محدود کردن حداکثر توانی که خودرو می تواند تولید کند. پروفسور زهر گفت: دلیلی وجود ندارد که تمام عضلات خود را فقط برای برداشتن یک فنجان قهوه فعال کنید، درست است؟ ماهیچه های شما، نحوه فعال شدن و حرکت دادن آنها، در واقع بسیار مقرون به صرفه و کارآمد هستند.
به لطف این صرفه جویی، بدن شما می تواند انرژی دریافتی از غذا را ذخیره کند و گلوکز را به گلیکوژن ذخیره شده در کبد و عضلات تبدیل کند تا برای موقعیت های خطرناک ذخیره کند. بنابراین، ماهیچه های یک فرد معمولی فقط به اندازه 60-65٪ از حداکثر ظرفیت خود رشد می کنند. حتی نخبهترین ورزشکاران حرفهای نیز میتوانند ماهیچههای خود را تا 80 درصد حداکثر انرژی خود توسعه دهند. هنگامی که در هجوم آدرنالین هستید و نزدیک به 100% از قدرت خود استفاده می کنید، به سیستم عضلانی فشار وارد می شود و آنها را در برابر آسیب، آسیب پذیر می کند. این هیچ تفاوتی با تنظیم خودرو، افزایش قدرت موتور با مداخله در ECU ندارد، عملی که باعث می شود موتور خودرو به سرعت تخریب شود.
پروفسور هانس سلیه، پدر حوزه تحقیقات استرس، مدلی به نام «سندرم سازگاری عمومی (GAS)» ارائه کرد که نشان میدهد پس از هجوم آدرنالین، اگر بدن انسان ضربان قلب خود را کاهش ندهد، نفس نکشد و آرام نشود. ماهیچه هایش، به زودی در حالت فرسودگی قرار می گیرد. در این حالت انرژی شما تخلیه می شود. علائم ایسکمی، انقباض عروق، درد عضلانی و مشکل در تنفس ظاهر می شود. سیستم ایمنی بدن شما نیز ممکن است ضعیف شده و باعث شود بدن شما توانایی دفاع در برابر بیماری را از دست بدهد. پروفسور زهر گفت: واکنش های پی در پی بدن که منجر به بیداد می شود اساساً محدودیت های ایمنی بیولوژیکی بدن را حذف می کند، بنابراین بسیار خطرناک است. اگر بدن ما همیشه در حداکثر سرعت خود می دوید، واقعاً زیاد عمر نمی کردیم. به همین دلیل است که تکامل سطح قدرت ECU را در مغز ما ایجاد کرده است تا حداکثر قدرتی را که بدن ما می تواند به دست آورد محدود کند.
همچنین به همین دلیل است که دانشمندان در دوران جنگ سرد نمیتوانستند هر روز آدرنالین را به سربازان خود تزریق کنند تا ارتشی از ابرقهرمانان ایجاد کنند. به دلیل خطری که پس از فعال کردن حالت قدرت خشمگین وجود دارد، امروزه دانشمندانی مانند پروفسور زهر از ایده مداخله در سیستم غدد درون ریز انسان برای باز کردن پتانسیل قدرت فوق العاده چشم پوشی کرده اند. که در عوض، تلاشها به سمت یک حوزه کاملاً جدید تغییر میکنند که به انسانها توانایی ایجاد هنجارهای فوقالعاده قوی را از پایه میدهد: ویرایش ژن انسانی. گفته می شود که تداخل با ژن های انسان به ما کمک می کند تا توده عضلانی و حداکثر قدرتی را که عضله می تواند به دست آورد، افزایش دهیم. در اصل، ورزش، آموزش بدن است تا به تدریج به احساس درد عادت کند تا زمانی که هر یک از محدودیت های آن شکسته شود.
با این حال بار دیگر این حوزه پژوهشی با انتقادات اخلاقی فراوانی مواجه است. بنابراین، تا زمانی که دانشمندان نتوانند راه ایمنتری برای «هک کردن» بدن انسان پیدا کنند، تنها راه ما برای «باز کردن» منبع قدرت بالقوهمان به گفته راهب زهر بودیسم همچنان وجود دارد. او گفت که در اصل، ورزش، آموزش دادن به بدن است تا با شکسته شدن هر یک از حدهای آن، به تدریج به احساس درد عادت کند. از طریق تمرین، هم می توانید آستانه درد خود را افزایش دهید -که به شما کمک می کند به درصد بالاتری از حداکثر بازده کاری خود دست یابید و هم حداکثر ظرفیتی را که عضلات می توانند تولید کنند افزایش دهید. می تواند از طریق تجزیه منظم فیبرهای عضلانی تولید کند و باعث شود آنها به طور مداوم با نیاز به بازسازی برای بزرگتر شدن سازگار شوند.
اگر به طور معمول بدن ضعیفی دارید، حتی با کمک آدرنالین، حداکثر قدرتی که در 100٪ به دست می آورید، هنوز با میانگین 60٪ یک فرد برابر نیست. افراد به ورزش منظم و جدی برای بدنی سالم دارند. بنابراین، ورزش کلید باز کردن قدرت فوق العاده واقعی افراد است. این به شما این امکان را میدهد که در موقعیتهای سخت فیزیکی، مانند هنگام مواجهه با مرگ و زندگی در آتش، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید.