جویس کارول وینسنت زنی 38 ساله در لندن با خانواده و دوستانش بود. پس چرا بیش از دو سال طول کشید تا مردم بفهمند او مرده است؟ این سناریو را تصور کنید: وارد آپارتمانی میشوید که در ظاهری نامرتب با انبوهی از پاکت های پست باز نشده کنار در و سینک پر از ظروف قرار دارد. درخششی از تلویزیون در حال پخش BBC1 و انبوهی از هدایای کریسمس پیچیده شده در انتظار ارسال است. این آپارتمانی بود که به جویس وینسنت تعلق داشت زمانی که مقامات یک انجمن مسکن در شمال لندن وارد آن شدند. وینسنت هم آنجا بود. با این حال، او تقریباً کاملاً غیرقابل شناسایی بود. بدن او بیشتر تجزیه شده بود، زیرا کمی بیش از دو سال بود که مرده بود.
جویس کارول وینسنت در لندن در یک واحد اقامتی یک اتاقه که معمولاً از اتاق خواب و نشیمن ترکیبی با امکانات آشپزی تشکیل شده است زندگی می کرد، یک نوع مسکن اجتماعی در بریتانیا. مقاماتی که در 5 ژانویه 2006 به آپارتمان او آمدند، به دلیل پرداخت نشدن اجاره بها، آنجا بودند تا آن را پس بگیرند. با این حال، تخمین زده می شود که او در دسامبر سال 2003 درگذشت. همسایه ها واقعاً او را نمی شناختند، بنابراین واقعاً متوجه غیبت او نشدند. تنها چیزی که قابل تشخیص بود بوی بدی بود که آن را به سطل های زباله زیر آپارتمان نسبت دادند.
وینسنت در حالی که یک کیسه خرید در دست داشت روی زمین پیدا شد. از آنجایی که بقایای او بیشتر اسکلت بود، او فقط از طریق پرونده های دندانپزشکی قابل شناسایی بود. همچنین تعیین علت مرگ بسیار طولانی بود، اگرچه پلیس پس از اینکه تحقیقات جنایی هرگونه جنایت را رد کرد، به مرگ طبیعی مردن او را پیشنهاد کرد. وینسنت گزارش شده که آسم داشته و حدس زده می شود که او ممکن است دچار حمله شده باشد.
چگونه ممکن است کسی دو سال مرده باشد و هیچکس متوجه نشود؟
نه اینکه کسی سزاوار مرگ و بی توجهی برای چندین سال باشد، اما عجیب بود که به نظر می رسید هیچ کس نمی دانست جویس وینسنت درگذشته است. او 38 ساله بود، بیشتر عمرش را کار می کرد، خانواده و دوستانی داشت، و معلوم نبود که مواد مخدر مصرف می کرد یا مشکل قانونی وجود نداشت.
کارول مورلی، فیلمسازی که در اخبار درباره وینسنت خوانده بود، از این ماجرا چنان گیج شده بود که تصمیم گرفت مستندی با عنوان رویاهای یک زندگی از روی آن بسازد. با انجام این کار، او افرادی مانند دوست پسر سابق و همکاران قدیمی وینسنت را ردیابی کرد که احتمالاً می توانند مرگ مرموز او را روشن کنند. مارتین لیستر به مدت سه سال با جویس وینسنت قرار داشت و تا سال 2002 به طور پراکنده با او در تماس بود. او تنها زمانی از مرگ او مطلع شد که آگهی مورلی برای افراد مرتبط با وینسنت را دید. این مکاشفه او را شوکه کرد زیرا به مورلی گفت که او یک کارگر سخت کوش است که مشاغل عالی دارد. لیستر همچنین از اینکه او در خانه های عمومی زندگی می کرد شگفت زده شد. او به مورلی گفت: «به گذشته نگاه میکنی و فکر میکنی، ای کاش بیشتر میپرسیدم، کاش بیشتر میفهمیدم.
با آمدن افراد بیشتر و آشکار شدن جزئیات بیشتر، به نظر می رسید که زندگی او در هاله ای از ابهام قرار گرفته است. جویس کارول وینسنت که در ۱۹ اکتبر ۱۹۶۵ در منطقه همرسمیت لندن به دنیا آمد، برای شرکت بزرگ حسابداری ارنست اند یانگ کار می کرد تا اینکه در سال ۲۰۰۱ بدون ذکر دلیل از کار کنار رفت. همکاران داستان های متناقضی در مورد رفتن او را به یاد آوردند. برخی گفتند که او با یک گروه 20 نفره سفر می کرد، برخی دیگر گفتند که او را برای کار دیگری انتخاب کرده بودند.
اظهارات دیگران درباره سبک زندگی جویس وینسنت
مقالهای از گلاسکو هرالد گزارش داد که دوستانش او را بهعنوان کسی دستهبندی میکنند که «اگر با همکارش درگیر شود، شغلش را ترک میکند و از آپارتمانی به آپارتمان دیگر در لندن نقل مکان میکند. او تلفن خواهرش را جواب نمیداد و به نظر نمیرسید که حلقه دوستان خودش را داشته باشد، در عوض به همراهی غریبههای نسبی که با عنوان یک همکار یا همخانه جدید آمده بودند، تکیه کرد.» همچنین فاش شد که وینسنت بین خروج از شرکت تا مرگش در خانه ای که برای قربانیان خشونت خانگی در نظر گرفته شده بود، سپری کرده است.
در مورد خانواده، او کوچکترین خواهر از پنج خواهر بود اما تنها خواهری بود که در بریتانیا زندگی می کرد. پدرش به عنوان نجار کار می کرد و مادرش زمانی که او فقط یک کودک بود درگذشت. جویس کارول وینسنت ظاهراً در سالهای قبل از مرگش خود را از خانوادهاش جدا کرده بود، احتمالاً به خاطر مردی که برای قرار ملاقات انتخاب کرده بود.
در حالی که مدت زمانی که پس از مرگ جویس وینسنت می گذرد همچنان گیج کننده است، مشخص شده است که زندگی او همیشه با آنچه اتفاق می افتاد مطابقت نداشت. این یک داستان کنایه آمیز و تصادفی است. در عصر رسانههای اجتماعی، جایی که همه بسیار به هم متصل هستند، این ایده که یک فرد به ظاهر متوسط میتواند بیش از دو سال مرده بماند بدون اینکه کسی سؤالی را مطرح کند، احمقانه به نظر میرسد.
اما در عین حال، همانطور که مردم تمایل دارند بهترین خود را در رسانه های اجتماعی منتشر کنند، ممکن است جویس وینسنت این کار را در زندگی واقعی انجام داده باشد. هیچ کس نمی داند پشت درهای بسته چه اتفاقی می افتد. داستان جویس وینسنت به همان اندازه غم انگیز است که عجیب هم است. افرادی مانند مارتین لیستر که او را میشناختند و متوجه مرگ او شدند، آرزو میکردند که ای کاش بیشتر در تماس بودند و با او ارتباط برقرار میکردند. این به عنوان یادآوری است که ارتباط فرد به فرد هنوز جایگاه خود را دارد و مهم است.