واندرز فارسی | جهان عجایب

تجسم دنیای آینده مستلزم خلاقیت و تخیل بسیار انسانی است، حتی امروزه علم پیشرفت زیادی کرده است. با این حال، یک فرد معمولی وجود دارد که پس از یک سال در کما، آینده‌شناسان را مجذوب خود کرده و تجربیات خود را در بدن شخص دیگری در سال 3906 به تفصیل بازگو می‌کند.

دفتر خاطرات رویاها

پل آمادئوس دایناخ در سال 1884 در زوریخ سوئیس به دنیا آمد. او از دوران جوانی همیشه آرزو داشت که روی سکو بایستد، دانش را به نسل جوان منتقل کند و پیوسته در تحصیل برای رسیدن به این هدف تلاش کند. پس از فارغ التحصیلی از مدرسه، معلم آلمانی و فرانسوی شد.  

آیا پل آمادئوس دایناخ واقعا به آینده سفر کرد؟

در سال 1917، دایناخ به یک بیماری مرموز به نام Encephalitis lethargica مبتلا شد که معمولاً به عنوان بیماری خواب شناخته می شود. افراد مبتلا به این بیماری برای مدت طولانی به کما می روند، گاهی اوقات هرگز بیدار نمی شوند. دایناخ بیماری را با خواب شروع کرد که به طور خود به خودی، گاهی چند دقیقه ای، گاهی اوقات برای روزها ادامه داشت. در سال 1921 وضعیت او بدتر شد و یک سال خوابید. در این مدت او در بیمارستانی در زوریخ از نزدیک تحت نظر بود.

او در حالت عادی از خواب بیدار شد، اما تشخیص داده شد که به سل مبتلا شده است، احتمالاً در بیمارستان مبتلا شده است. پس از اینکه وضعیت او به تدریج تثبیت شد، دیاناخ به یونان رفت و در آنجا به عنوان معلم زبان فرانسه مشغول به کار شد. او در کلاس خود با دانش آموزی به نام جورجیوس پاپاچاتزیس کاملاً نزدیک بود که بعدها به شخصیت مهمی در دولت یونان تبدیل شد. در سال 1924، زمانی که او قصد بازگشت به سوئیس را داشت، دفتر خاطرات شخصی خود را به پاپاچاتزیس هدیه داد.

خاطراتی که بیشتر به یک رمان راز آلود شبیه است

در این دفتر خاطرات، او تمام رویاهایی در کمای یک ساله خود دیده بود، نوشت. تنها آرزوی دایناخ برای پاپاچاتزیس این بود که اطلاعات داخل دفترچه خاطرات را عمومی نکند. اندکی بعد، در سال 1924، دایناخ بر اثر بیماری سل درگذشت. پاپاچاتزیس دفتر خاطرات را خواند و از فرانسوی به یونانی ترجمه کرد. او ابتدا فکر می کرد معلمش رمانی رازآلود نوشته است، اما هر چه بیشتر آن را می خواند، بیشتر متوجه می شد آنچه را که ترجمه می کند، خاطرات اوست.

در 800 صفحه، دایناخ روند خروج هوشیاری از بدنش و ورود به بدن انسانی را شرح می‌دهد که در سال 3906 زندگی می‌کرد. علی‌رغم توصیه‌های دایناخ، پاپاچاتزیس این کتاب را در سال 1972 منتشر کرد. در واقع، دایناخ شاعر یا نویسنده حرفه ای نیست، و نه مردی با تخیل عالی است. دایناخ در سرتاسر دفتر خاطرات گفت که او فقط یک فرد معمولی است که تجربه خود را یادداشت کرده است، بدون اینکه قصد انتشار آن را داشته باشد و تمایلی به مشهور شدن از طریق کتاب داشته باشد. اما کتابی به نام «تواریخ آینده: داستان عجیب پل آمادئوس دایناخ» توسط پاپاچاتزیس منتشر شد که جنجال زیادی به پا کرد. بسیاری می گویند نویسنده (دیاناخ) سعی کرده رمان را به یک داستان واقعی تبدیل کند.

دنیای آینده چگونه خواهد بود؟

دایناخ در این کتاب توضیح می دهد که چگونه در سال 3906 در بدن مردی به نام آندریاس نورتام که پس از تصادف در بیمارستان در حالت مرگ بالینی دراز کشیده بود، بیدار شد. دایناخ (به شکل آندریاس) از فناوری مدرن بیمارستان و همچنین لباس هایی که پزشکان پوشیده بودند شگفت زده شد. او زبانی که پزشکان صحبت می کردند را نمی فهمید و نمی توانست به خاطر بیاورد که واقعاً کیست. شگفت‌انگیزتر، حس کنترل دایناخ بر بدن آندریاس همه چیزهایی را که بین سال‌های 1921 و 3906 اتفاق افتاد را کشف کرد. بر این اساس، بزرگترین مشکلات در قرن‌های 20 و 21 عبارت بودند از: جنگ جهانی، بی احترامی به طبیعت و حالت خشونت آمیز مصرف گرایی بیش از حد که کره زمین را نابود می کند.

علاوه بر این، سیاست و اقتصاد جهانی توسط یک نظم جهانی جدید کنترل می شود. خشونت و فقر در سراسر جهان گسترش یافت. زمانی فرا رسیده است که جمعیت زمین بیش از حد است و مریخ توسط بسیاری از مردم مستعمره شده است. با این حال، مستعمره مریخ تنها 60 سال دوام آورد، سپس یک پدیده فاجعه بار همه چیز را بر روی آن نابود کرد. در سال 2309، تقریباً کل جمعیت اروپا توسط یک جنگ هسته ای از بین رفت. بازماندگان به اروپای جنوبی مهاجرت کردند و روند افزایش جمعیت در این قاره را آغاز کردند. در آغاز قرن بیست و چهارم، یک دولت جهانی جدید تأسیس شد که همه کشورها و قاره ها را از بین برد، کل جمعیت زمین متعلق به یک کشور واحد بود و برابری را برای بشر به ارمغان آورد.

دایناخ تاکید می کند که سال 2894 مشاهده تولد دوباره یک نیروی معنوی در دره گل سرخ مهم است. این موجود معنوی نوع جدیدی از انسان و شیوه جدیدی از زندگی را در جامعه به ارمغان آورده است و بشر را شادتر کرده است. در سال 3382 مردی به نام الکس ولکی از طریق مدیتیشن ایده های جدیدی در مورد آگاهی انسان منتشر کرد. انسان ها قدرت واقعی روح را آزاد کرده اند و کارهای شگفت انگیزی انجام داده اند، مانند کنترل مواد شیمیایی موجود در بدن که بر احساسات تأثیر می گذارد.

جالب اینجاست که به نظر می رسد تاریخ تا سال 3906 از فلسفه ارائه شده توسط جیامباتیستا ویکو (1668 - 1744) پیروی می کند که سفر بشریت در زمان را به عنوان یک چرخه بی پایان از فراز و نشیب توصیف می کند. انسان ها همیشه با چالش هایی مواجه هستند که منجر به مرگ و افسردگی می شود. با وجود پیشرفت های تکنولوژیکی یا فراوانی معنوی، دستیابی به یک حالت شادکامی برای بشریت دشوار خواهد بود. ویژگی‌های کتاب بسیاری را به این فکر می‌اندازد که دایناخ واقعاً تا سال 3906 «در زمان سفر کرده است». با این وجود، داستان او همچنان آینده پژوهان را به خود مشغول می کند.