قاتل زنجیره ای مرموز که در اواخر دهه 1800 حداقل پنج زن را در لندن به قتل رساند، جک چاک دهنده هرگز شناسایی نشد. در سال 1888، یک قاتل سریالی مرموز به طرز وحشیانه ای پنج زن را در منطقه فقیرانه Whitechapel لندن قتل عام کرد. قاتل که «جک چاکدهنده» نام داشت، با وجود مظنونان زیادی که در طول سالها به آنها پیشنهاد شده بود، هرگز شناسایی نشد. حتی در حال حاضر، بیش از یک قرن پس از وقوع این جنایت وحشتناک، همان سوال همیشگی در مورد هویت قاتل هنوز مطرح است: او که بود؟
اگرچه همه افراد درگیر در این پرونده برای دههها مردهاند، مورخان و کارگاههای حرفهای و آماتور همگی تلاش کردهاند تا هویت جک چاکدهنده را کشف کنند. برخی از نظریه ها وزن کمی دارند و چیزی بیش از حدس و گمان های عجیب و غریب نیستند، اما چند مظنون به جک چاک دهنده وجود دارند که پرونده های قانونی علیه آنها دارند.
تصویری از کشف جسد مثله شده کاترین ادووز، یکی از قربانیان جک چاک دهنده، همانطور که در The Illustrated Police News به تصویر کشیده شده است. در حدود 1888.
بسیاری از این مظنونان زمانی توسط پلیس مظنون بودند - اما در نهایت، هیچ یک از آنها هرگز متهم به قتل نشدند. دیگران در آن زمان از حدس و گمان طفره رفتند، اما سالها بعد نام آنها وارد گفتگو شد. در واقع، برای چندین مظنون، شواهد تاریخی کشفشده در دهههای پس از قتل، آنها را با جنایات مرتبط میدانست، اگرچه متاسفانه اکثر این شواهد خیلی دیر به دست آمدند. با همه اینها، در اینجا هفت مورد از جذابترین مظنونان جک چاکدهنده و داستانهای وهمآور پشت سر آنها آورده شده است.
مونتاگ جان درویت: «پسر یک جراح» که به مظنون جک تبدیل شد!
مونتاگ جان درویت، وکیل دادگستری و معلمی که یکی از بدنام ترین مظنونین جک چاک دهنده است.
مونتاگ جان درویت در سال 1857 به دنیا آمد و بزرگ شد. درویت، پسر یک جراح محلی، به دلیل داشتن یک کودک باهوش شهرت داشت و در نهایت در کالج وینچستر و سپس کالج نیو آکسفورد تحصیل کرد. درویت علاوه بر استعداد تحصیلی، در انجام ورزش، به ویژه کریکت نیز استعداد داشت. پس از اتمام مدرسه در سال 1880، او تصمیم گرفت وارد حرفه حقوق شود و در حدود سال 1885 در لندن وکیل دادگستری شد. درویت همچنین شغل دومی را به عنوان معلم در یک مدرسه شبانه روزی انتخاب کرد، اما در نوامبر 1888 به دلیل نامعلومی از آن سمت اخراج شد. روزنامه ها در آن زمان گزارش دادند که او «در مدرسه دچار مشکل جدی شده بود». هنوز مشخص نیست که این مشکل چیست، اما درویت مدت کوتاهی پس از اخراجش ناپدید شد. حدود یک ماه بعد، در دسامبر 1888، جسد او شناور در رودخانه تیمز پیدا شد. گمان می رفت که او بر اثر خودکشی جان باخته است.
چرا او یکی از مظنونین جک چاک دهنده است؟ اندکی قبل از ناپدید شدن و مرگ دروت در سال 1888، جک چاکدهنده قربانی آخرش، مری جین کلی بود. مدت کوتاهی پس از آن، شایعاتی مبنی بر غرق شدن ریپر در رودخانه تیمز آغاز شد. سپس، در سال 1891، هنری ریچارد فارکورسون، یکی از اعضای پارلمان از وست دورست، انگلستان شروع به گفتن کرد که جک چاک دهنده «پسر یک جراح» است که پس از آخرین قتل خودکشی کرده است. دیری نگذشت که روزنامه نگاران، افسران مجری قانون و سایر شخصیت های عمومی شروع به تأیید این ادعا کردند. از آنجایی که درویت پسر جراحی بود که پس از مرگ کلی در تیمز در اثر خودکشی جان باخت، برخی از محققین معاصر به این باور رسیدند که هویت جک چاکدهنده را کشف کردهاند. دستیار رئیس پلیس سر ملویل مکناتن حتی در خاطرات خصوصی خود در سال 1894 از درویت به عنوان یکی از محتمل ترین مظنونین قتل های Whitechapel نام برد. آیا پرونده علیه او پابرجاست؟ نه واقعا. حتی اگر به نظر می رسید بسیاری از مردم آن زمان واقعاً به درویت مظنون بودند، اما چیزی بیش از شواهد غیرواقعی مبهم وجود دارد که او را به قتل ها مرتبط می کند. فراتر از آن، خود درویت در مورد هیچ تکنیک پزشکی آموزش ندیده بود، چیزی که بسیاری از مردم گمان می کنند که Ripper واقعی بوده است.
علاوه بر این، خودکشی او را میتوان با یادداشتی که برای برادرش گذاشته بود توضیح داد: «از روز جمعه احساس کردم مثل مادر خواهم شد و بهترین چیز برای من این بود که بمیرم.» مادر دروت شناخته شده بود که از افسردگی رنج می برد و در نهایت به دلیل آن فوت شد. و برخی دیگر از بستگان او خودکشی کردند، که احتمالاً به این معنی است که افسردگی و سایر مسائل مربوط به سلامت روان در خانواده درویت وجود دارد. علاوه بر این، برخی گزارشها ادعا میکنند که درویت در زمانهایی که قتلهای جک چاکدهنده اتفاق افتاد یا در دفتر وکالت خود کار میکرد یا کریکت بازی میکرد، به این معنی که او میتوانست دارای حقایق محکمی باشد. در مجموع، تنها چیزی که او را به قتلها مرتبط میکرد، زمان و مکان مرگ او و همچنین شنیدههای برخی از افسران بود.
جورج چاپمن: زن زهردار
او که بود؟ جورج چاپمن در سال 1865 در لهستان به دنیا آمد، سورین آنتونوویچ کلوسوفسکی (گاهی اوقات سورین کلوسوفسکی نیز نوشته می شود). اطلاعات کمی در مورد زندگی اولیه او در لهستان وجود دارد، به جز این که او نزد یک جراح شاگردی کرد و بعداً در بیمارستانی در ورشو تحصیل کرد. بر اساس اسناد، او «کوشا، دارای رفتار مثال زدنی بود و علم جراحی را با اشتیاق فرا می گرفت».
در حدود سال 1887، کلوسوفسکی تصمیم گرفت به لندن نقل مکان کند. در آنجا به عنوان دستیار آرایشگر و سپس آرایشگری مشغول به کار شد. او همچنین با لوسی بادرسکی ازدواج کرد، با وجود اینکه قبلاً همسری در لهستان داشت. همسر اول تلاش کرد تا رابطه را متوقف کند، اما ظاهراً پس از باردار شدن بادرسکی از این کار دست کشید (پسر این زوج بعداً زمانی که نوزاد بود بر اثر ذات الریه مرد). در سال 1891، کلوسوفسکی و بادرسکی به ایالات متحده نقل مکان کردند، جایی که برای مدت کوتاهی در نیوجرسی ساکن شدند. در آنجا، بادرسکی بعداً ادعا کرد که کلوسوفسکی او را مورد آزار و اذیت قرار داده است، و در یک مقطع تهدید به بریدن سر او کرده و توضیح می دهد که جسد او را کجا پنهان کرده است. پس از این اتفاق، بادرسکی به لندن بازگشت و دختر کلوسوفسکی را در آنجا به دنیا آورد. اگرچه کلوسوفسکی او را در سال 1892 به لندن بازگرداند و سعی کرد رابطه آنها را از سر بگیرد، اما این رابطه دوام نیاورد. بلافاصله پس از آن، کلوسوفسکی شروع به صدا زدن خود جورج چپمن کرد و نام خانوادگی یکی از زنانی را که با او رابطه داشت، گرفت. و از آنجا، چپمن با زنانی که همگی پس از تجربه «مشکلات معده» میمیرند، وارد یک سری توافقات معمول شد.
همسران معمولی - مری اسپینک، بسی تیلور و مود مارش - بعداً مشخص شد که توسط چپمن مسموم شده اند. اعضای خانواده مارش به شدت به بیماری ناگهانی او مشکوک بودند و به پزشک دستور دادند تا از نزدیک بررسی کند و منجر به کشف سم در سیستم او شد. اجساد اسپینک و تیلور به زودی نبش قبر شد و مشخص شد که در سیستم آنها نیز سم وجود دارد. چپمن در نهایت به جرم قتل مجرم شناخته شد و در 7 آوریل 1903 به دار آویخته شد. چرا او یکی از مظنونین جک چاک دهنده است؟ به نقل از بازرس فردریک جورج آببرلین از پلیس متروپولیتن لندن، "چیزهای زیادی وجود دارد که باعث می شود باور کنیم که چپمن همان مرد است." آببرلاین خاطرنشان کرد که چاپمن در زمان شروع قتلهای ریپر به لندن رسیده بود و در زمانی که قتلها متوقف شد به آمریکا رفت. و آببرلین همچنین چپمن را به عنوان یک "جراح متخصص" توصیف کرد که در نزدیکی محل وقوع یکی از قتل های وحشیانه ریپر زندگی می کرد. ظاهراً آببرلاین آنقدر مطمئن بود که چپمن مسئول این جنایت است که وقتی افسران چپمن را به خاطر قتل همسران معمولی اش دستگیر کردند، آببرلین گفت: "بالاخره جک چاک دهنده را گرفتی!" اما در حالی که چپمن بدون شک یک قاتل بود که مسئول جنایات وحشتناک بود، این بدان معنا نیست که مقامات واقعاً هویت جک چاکدهنده را کشف کردهاند. و همه به اندازه آببرلین مطمئن نبودند که چاک دهنده دستگیر شده است.
یا پرونده علیه او پابرجاست؟ شاید. اگرچه شواهد کمی وجود دارد که چپمن را به قتلها مرتبط میکند، اما هیچ مدرک محکمی برای حذف کامل او به عنوان مظنون وجود ندارد. با این حال، همه قربانیان قتل شناخته شده چپمن زنانی بودند که او شخصاً آنها را می شناخت. و به نظر می رسید که سم سلاح انتخابی او برای قتل باشد. به نظر می رسد که او افراد غریبه را با چاقو کشته و مثله کرده خارج از روش های معمول او باشد. و در حالی که چپمن واقعاً تجربه انجام جراحی را داشت، مشخص نیست که آیا ریپر واقعاً یک جراح بوده است یا نه - چه رسد به یک جراح متخصص. علاوه بر این، مشخص نیست که آیا چپمن میتوانست در زمان قتل انگلیسی صحبت کند یا خیر، کاری که احتمالاً قاتل برای فریب دادن برخی از قربانیانش باید انجام میداد. او همچنین بایدمنطقه وایتچپل را بهخوبی میشناسد تا از صحنههای جنایت خود فرار کند.
جیمز مایبریک: یک تاجر بی ادعا پنبه که به مظنون جک تبدیل شد!
او که بود؟ جیمز میبریک متولد 1838، یک تاجر پنبه لیورپول بود. او با توجه به حرفه اش مدام بین انگلستان و آمریکا رفت و آمد داشت. در سال 1871، مایبریک در ویرجینیا، مکانی مهم در تجارت پنبه، ساکن شد. در آنجا سرانجام به مالاریا مبتلا شد و سپس به دارویی که برای درمان بیماری استفاده می شد (این دارو حاوی آرسنیک بود) معتاد شد. در سال 1880، میبریک به لیورپول بازگشت. به زودی پس از آن، او با فلورانس چندلر، یک دختر آمریکایی که در طول سفر خود به انگلستان با او آشنا شده بود، ازدواج کرد. چندلر زمانی که برای اولین بار با مایبریک ملاقات کرد، تنها حدود 18 یا 19 سال داشت و او بیش از 20 سال از او بزرگتر بود. اگرچه برخی از افراد از تفاوت سنی شگفت زده شدند، اما این امر مانع از ازدواج آنها نشد. با این حال، ازدواج آنها به سرعت تیره شد و هر دو شروع به انجام امور خارج از ازدواج کردند. سپس، در آوریل 1889، سلامتی مایبریک به طور ناگهانی بدتر شد و او در ماه مه در سن 50 سالگی درگذشت. خانواده مایبریک به بیماری ناگهانی او مشکوک شدند و از پلیس خواستند تا از نزدیک بررسی کند. چندی نگذشت که چندلر متهم شد که شوهرش را با آرسنیک مسموم کرده است (علی رغم اعتیاد او به داروهای حاوی آرسنیک). چندلر در نهایت به دلیل قتل ادعایی به حبس ابد محکوم شد، اما پس از بررسی مجدد پرونده - و شواهد متزلزل علیه او - در سال 1904 آزاد شد.
سپس، دهها سال بعد، مایبریک، مردی که زمانی تصور میشد قربانی قتل شده است، متهم شد که خودش یک قاتل است. چرا او یکی از مظنونین جک چاک دهنده است؟ در سال 1992، یک تاجر سابق ضایعات فلزی لیورپول به نام مایکل بارت ادعا کرد که دفتر خاطراتی را پیدا کرده است که متعلق به جیمز مایبریک است. نویسنده دفتر خاطرات پنج قربانی منتسب به جک چاکدهنده را به حساب میآورد، و توضیح میدهد که او این جنایات وحشیانه را پس از انفجار خشم پس از فهمیدن همسرش در حال خیانت مرتکب شد. برخی از کارشناسانی که این دفترچه یادداشت را بررسی کرده اند می گویند که این دفترچه حاوی جزئیات خاصی در مورد قتل هایی است که فقط قاتل واقعی می داند. علاوه بر این، در سال 1993، یک ساعت جیبی ویکتوریایی با حکاکی هایی که روی آن نوشته شده بود «من جک، جی. مایبریک هستم» و حروف اول پنج قربانی شناخته شده ریپر کشف شد. اما این شواهد لزوماً به این معنی نیست که هویت جک چاکدهنده کشف شده است. آیا پرونده علیه او پابرجاست؟ فقط در صورتی که دفتر خاطرات معتبر باشد.
از زمانی که دفتر خاطرات ظاهر شد، چندین بار مورد بررسی قرار گرفت و کارشناسان در مورد معتبر بودن یا نبودن سند با هم اختلاف نظر دارند. اما داستان چگونگی به دست آوردن آن به دست بارت چندین بار تغییر کرده است که برای ایجاد تردید در مورد صحت آن کافی است. بارت ابتدا ادعا کرد که دفترچه خاطرات را در اواخر سال 1991 از دوستش تونی دورو دریافت کرده است، اما بعداً معلوم شد که دورو در اوت همان سال درگذشت. سپس، بارت گفت که او دفتر خاطرات را جعل کرده است. با این حال، او بعداً این اعتراف را پس گرفت و همسرش که از او جدا شده بود، ادعا کرد که این دفترچه خاطرات واقعاً از زمان جنگ جهانی دوم در خانواده او بوده است. در مورد ساعت جیبی، کارشناسان معتقدند که مربوط به همان دوره زمانی است که میبریک زنده بوده است، اما مشخص نیست که آیا او مسئول حکاکی ها بوده است یا خیر. و حتی اگر چنین بود، خط زدن روی ساعت به طور کلی دلیل محکمی برای ارتکاب جرم توسط یک شخص محسوب نمی شود. واضح است که اطلاعات کمی در مورد زندگی مایبریک می تواند او را با قتل های ریپر مرتبط کند.
توماس نیل
او که بود؟ توماس نیل کرم در سال 1850 در اسکاتلند به دنیا آمد. هنگامی که کودک بود، به همراه خانواده اش به کانادا نقل مکان کردند، جایی که بیشتر دوران اولیه زندگی خود را در آنجا گذراند. در سال 1872، کرم تصمیم گرفت در دانشگاه مک گیل در مونترال در رشته پزشکی تحصیل کند. اگرچه ممکن است در ابتدا به نظر می رسید که دکتر آینده شغل درخشانی در پیش دارد، اما به زودی با رسوایی و قتل مواجه می شود. کرم با ارائه سقط جنین غیرقانونی در انتاریو، در سال 1879 هنگامی که یکی از بیمارانش به نام کیت گاردنر، جسدش در خانه ای در پشت ساختمانش پیدا شد، با پلیس به مشکل خورد. یک بطری کلروفرم نزدیکش بود. کرم دادن کلروفرم گاردنر را تکذیب کرد، اما بعداً با معاینه جسد این زن مشخص شد که او واقعاً بر اثر اثرات بی حس کننده قوی مرده است. کرم سپس به سرعت به ایالات متحده فرار کرد. در ایالات متحده، کرم یک کلینیک جدید سقط جنین در شیکاگو افتتاح کرد. در آنجا تعداد زیادی از بیماران او مردند، اما از آنجایی که بسیاری از آنها روسپی بودند، مرگ آنها توسط مقامات به طور کامل بررسی نشد. اما پس از آن، کرم با یک زن متاهل به نام جولیا استات وارد رابطه شد و با او همکاری کرد تا شوهرش را مسموم کند. پس از قتل، استات در نهایت به کرم رکب زد و به حبس ابد محکوم شد.
با این حال، کرم موفق شد تا سال 1891 آزادی زودهنگامش را تضمین کند، احتمالاً به لطف کمک برادرش. کرم سپس به انگلستان سفر کرد و در منطقه لمبث لندن اقامت گزید. در لمبث، کرم با کشتن چهار فاحشه در کمتر از یک سال، به جنایات خود ادامه داد و آنها را با استریکنین مسموم کرد. او سپس نامههای مختلفی فرستاد و دیگران را به ارتکاب جنایات در یک طرح اخاذی متهم کرد، اما به طور تصادفی اطلاعات کافی در مورد قاتل فاش کرد که مشخص بود نویسنده نامه همان "سمتزن لمبث" واقعی است. پلیس به زودی او را ردیابی کرد و دستگیر کرد و او به دلیل آن چهار قتل در 15 نوامبر 1892 به دار آویخته شد. چرا او یکی از مظنونین جک چاک دهنده است؟ بیشتر شواهد دال بر قاتل بودن کرم از روایت جلادش، جیمز بیلینگتون آمده است، که گفته بود آخرین سخنان کرم قبل از به دار آویختن این بود: "من جک هستم -" این بیانیه (ناقص) ظاهراً برای بیلینگتون اثبات می کرد که جک چاک دهنده و لمبث یکی هستند. پس آیا هویت واقعی جک چاک دهنده کشف شده بود؟ در حالی که هیچ کس دیگری که در اعدام حضور نداشت نمی توانست ادعای بیلینگتون را ثابت کند، مشخص نیست که چرا او در مورد چنین چیزی دروغ می گوید. علاوه بر این، کرم همچنین یک قاتل سریالی شناخته شده بود که بیشتر به زنان حمله می کرد و به نظر می رسید که به ویژه روسپی ها را هدف قرار می داد.
آیا پرونده علیه او پابرجاست؟ خیر طبق گزارش ها، کرم در زمان قتل جک چاک دهنده در سال 1888 در زندان ایلینوی محبوس بود. در حالی که طرفداران نظریه کرم معتقدند که او ممکن است قبل از آزادی رسمی خود زندان را ترک کرده باشد یا از ظاهری مشابه برای گذراندن بقیه دوره خود به جای خودش استفاده کرده باشد، هیچ یک از این ایده ها با هیچ سند معاصر اثبات نشده است. و جدای از اعترافات ادعایی که کرم قبل از اعدام انجام داد، هر مدرکی که او را به قتلهای جک مرتبط کند، غیرواقعی خواهد بود.
فرانسیس تامبلتی: یک دکتر بداخلاق که به مظنون جک تبدیل شد.
او که بود؟ فرانسیس تامبلتی گذشته اسرارآمیزی داشت، اگرچه احتمالاً این یک انتخاب عمدی بوده است، زیرا او از مخفی نگه داشتن اطلاعات زیادی در مورد زندگی خود سود زیادی برده است. برخی گزارشها میگویند که او در ایرلند و برخی دیگر در کانادا به دنیا آمد، اما در هر صورت، خانوادهاش سرانجام در حدود سال 1844 به روچستر، نیویورک نقل مکان کردند. همسایه ها و آشنایان، تامبلتی جوان را به عنوان «پسری کثیف، بی دست و پا، جاهل، بی مراقبت، بی ارزش... کاملاً فاقد آموزش» توصیف کردند. با وجود این، تامبلتی در دهه 1850 برای خودش خوب عمل کرد و ادعا کرد که یک "پزشک گیاهی هندی" است. در سال 1857، او راه خود را به مونترال، کانادا پیدا کرد.
اگرچه او ابتدا به یکی از اعضای برجسته جامعه تبدیل شد، اما سرانجام در 23 سپتامبر 1857 به دلیل تلاش برای سقط جنین به یک فاحشه محلی دستگیر شد. با این حال، او موفق شد از محاکمه اجتناب کند، اما چند سال بعد در سنت جان دوباره با مشکل مواجه شد، زمانی که یکی از بیمارانش بر اثر داروهایی که تجویز کرده بود درگذشت. در پاسخ، او به زودی از شهر گریخت. از آنجا، تامبلتی با لباس نظامی به نقاط مختلف ایالات متحده سفر کرد و ادعا کرد که یک سرباز درجه عالی است. هنگامی که جنگ داخلی آغاز شد، تامبلتی ادعا کرد که با افرادی مانند پرزیدنت لینکلن و ژنرال گرانت دوست است و در عین حال برای خود به عنوان یک زن ستیز با نفرت شدید از زنان، به ویژه روسپی ها، شهرت پیدا کرد. پس از یک حادثه در سنت لوئیس که منجر به دستگیری تصادفی او شد - او از نام مستعار J.H. بلکبرن استفاده کرد، بدون اطلاع از حکمی برای دستگیری.
چرا او مظنون به جک چاک دهنده است؟ حرفه انتخابی تامبلتی - یعنی یک پزشک قلابی، یا به عبارت دیگر یک کلاهبردار - هر جا که میرفت، بحث و جدل ایجاد میکرد. او در نوامبر 1888 در لندن به اتهام «بیحیثی فاحش» و «حمله ناشایست با زور و اسلحه» به چهار مرد دستگیر شد. این اتهامات، اصطلاحاتی برای فعالیتهای همجنسگرایانه بود، اگرچه مشخص نیست که آیا او واقعاً به کسی تجاوز کرده است یا برای روابط توافقی هدف قرار گرفته است، که در آن زمان نیز غیرقانونی تلقی میشد. تعصب آن دوران میتوانست نقشی در این موضوع داشته باشد که چرا او را مظنون بالقوه جک چاکدهنده میدانند. با این حال، خود تامبلتی به تعصب نسبت به زنان – به ویژه زنان «افتاده» – معروف بود و ظاهراً نمونههایی از رحم از «هر طبقهای از زنان» جمعآوری میکرد. به طرز وحشتناکی، این نشان دهنده علاقه به آناتومی انسان است، چیزی که او و ریپر مشترک هستند. و تامبلتی در نهایت توجه خود را به دلیل ارتباط احتمالی خود با قتلهای Whitechapel جلب کرد، زیرا در زمان وقوع آخرین قتل با قید وثیقه آزاد شد. اگر پنج قتل شناخته شده جک چاکدهنده را در نظر بگیریم، جنایات پس از فرار تامبلی از انگلستان در اواخر نوامبر 1888 متوقف شد. اما اگرچه مقامات لندن از محل اختفای او آگاه بودند - او قبل از مرگ در سن پترزبورگ به نیویورک سیتی و سپس روچستر نقل مکان کرد.
آیا پرونده علیه او پابرجاست؟ تا حدی. نظریه در مورد هویت بالقوه تامبلتی به عنوان جک چاک دهنده واقعاً در دهه 1990 مطرح شد، زمانی که استوارت پی. ایوانز، مورخ جنایی، مکاتباتی را خریداری کرد که متعلق به روزنامه نگار جورج سیمز بود. این مکاتبات شامل نامه ای در سال 1913 توسط جان لیتلچایلد، بازرس ارشد بود که در آن لیتلچایلد نوشت: «...در میان مظنونان، و به نظر من یکی از آنها بسیار محتمل، یک دکتر تی [که] یک شیاد آمریکایی به نام تامبلتی بود.» این موضوع الهام بخش ایوانز شد تا درباره این مظنون تحقیق کند و او و پل گینی بعداً کتابی درباره تامبلی با عنوان جک چاک دهنده: اولین قاتل سریالی آمریکایی منتشر کردند. جدای از نامه لیتلچایلد، ایوانز و گینی استدلال قانعکنندهای ارائه کردند مبنی بر اینکه آنها هویت جک چاکدهنده را کشف کردهاند: تامبلتی از روسپیها متنفر بود، او احتمالاً دانش تشریحی داشت، او در زمان قتلهای معروف ریپر در لندن بود و پس از قتلهای ریپر آنجا را ترک کرد. آخرین مورد، و برخی از آشنایان خود ظاهراً معتقد بودند که او چاک دهنده است. گفته میشود، بسیاری از شواهد علیه تامبلتی شایعه هستند. و حتی لیتلچایلد هم به نظر میرسید که در مورد اینکه آیا واقعاً یک قاتل زنجیرهای است، تردید داشت، زیرا او به عنوان یک سادیست شناخته نمیشد و هیچ مدرک محکمی مبنی بر خشونت فیزیکی او وجود نداشت. در نهایت، پلیس متروپولیتن احتمالاً او را مظنون قابل قبولی در قتل ها نمی دانست. اگر داشتند، احتمالاً او را به قید وثیقه آزاد نمی کردند. و احتمالاً از این فرصت برای استرداد او از نیویورک استفاده می کردند.
توماس هاین کاتبوش: یک دیوانه ویکتوریایی
او که بود؟ توماس هاین کاتبوش در سال 1866 در کنینگتون انگلستان به دنیا آمد. پدرش در جوانی درگذشت و کاتبوش توسط مادر و عمهاش بزرگ شد. او در جوانی مشاغل متعددی را انجام داد تا خانوادهاش را تأمین کند، اما او همچنین در رشته پزشکی تحصیل کرد و اغلب ساعتها به کتابهای درسی پزشکی نگاه میکرد. اما گزارش شده است که در سال 1888، کاتبوش دیوانه شد و دچار هذیان هایی شد که تصور می شد ناشی از سیفلیس است که او به آن مبتلا شده بود. اگرچه پزشکان سعی کردند او را معالجه کنند، اما کاتبوش متقاعد شد که متخصصان پزشکی در تلاش بودند او را مسموم کنند. بنابراین، او از درمانگاهی که در آن نگهداری می شد فرار کرد و ظاهراً دختری را که در آن نزدیکی بود با چاقو زد و دیگری را تهدید کرد. کاتبوش سرانجام توسط پلیس دستگیر شد و پس از اینکه در سال 1891 دیوانه اعلام شد به بیمارستان روانی با امنیت بالا برادمور فرستاده شد. او تا زمان مرگش در سال 1903 در آنجا ماند و هنوز از توهمات خشونت آمیز رنج می برد. چرا او یکی از مظنونین جک چاک دهنده است؟ در سال 1894، اندکی پس از آخرین قتل شناخته شده جک، روزنامه انگلیسی The Sun مجموعه ای از مقالات را منتشر کرد که نشان می داد آنها هویت جک چاک دهنده را کشف کرده اند - و اینکه او توماس هاین است. کاتبوش. این تبلوید ممکن است به طور مشخص نام کاتبوش را نبرده باشد، اما خبرنگاران از جزئیات کافی در مورد این "بیمار روانی" استفاده کردند که مردم بدانند او کیست. در دوران مدرن، نویسنده دیوید بولاک آنقدر متقاعد شده است که The Sun به درستی هویت جک چاکدهنده را حدس زده است که او یک کتاب کامل در مورد آن نوشته است، مردی که جک خواهد بود.
آیا پرونده علیه او پابرجاست؟ نه واقعا. شواهد ادعایی که کاتبوش را با قتلهای جک چاکدهنده مرتبط میکند، این است که او فردی دیوانه خشونتآمیز با دسترسی به کتابهای درسی پزشکی بود که احتمالاً در مجاورت قتلها زندگی میکرده است. اگرچه برخی از مطبوعات در آن زمان به کاتبوش مشکوک بودند، اما پلیس در حال بررسی این پرونده او را از کار برکنار کرد. همچنین، بر اساس اظهارات شاهدان، کاتبوش با توصیف فیزیکی قاتل سریالی واقعی مطابقت نداشت. دستیار رئیس پلیس سر ملویل مکناتن حتی یادداشت هایی تهیه کرد که کاتبوش را به عنوان یک مظنون احتمالی رد می کرد و چندین نظریه دیگر در مورد هویت جک چاک دهنده را مطرح می کرد. اما در حالی که بسیاری این را دلیلی بر بی گناهی کاتبوش می دانند، برخی دیگر معتقدند که مکناتن ممکن است دلایل دیگری برای محافظت از کاتبوش داشته باشد، زیرا عموی کاتبوش یک ناظر در پلیس متروپولیتن بود - و همان عمو در سال 1896 به خود شلیک کرد.
آرون کاسمینسکی: آرایشگر مضطرب که به مظنون جک تبدیل شد.
او که بود؟ آرون کاسمینسکی یک مهاجر لهستانی الاصل بود که در زمان قتل در Whitechapel زندگی می کرد و به عنوان آرایشگر کار می کرد. اطلاعات کمی در مورد زندگی کوسمینسکی وجود دارد، اما سوابق نشان می دهد که او در سال 1865 به دنیا آمد و در اوایل دهه 1870 از لهستان - که در آن زمان تحت کنترل روسیه بود - به همراه برادرش آیزاک به لندن نقل مکان کرد. از سوی دیگر، به نظر میرسید که آرون فقط بهصورت پراکنده بهعنوان آرایشگر کار میکرد و تا سال 1891 سالها تلاشی برای کار نکرد. چرا او مظنون به جک چاک دهنده است؟ گزارش شده است که کوسمینسکی از بیماری روانی شدید رنج می برد و در یادداشت های ملویل مکناتن در سال 1894 توصیف شده است که «به دلیل افراط چندین ساله در رذایل انفرادی دیوانه شده است. او از زنان، به ویژه از طبقه روسپی، نفرت زیادی داشت و تمایلات شدید قتل داشت. او در ماه مارس 1889 به یک دیوانه خانه منتقل شد. پناهگاه مورد بحث، خانه مایل اند اولد تاون بود، جایی که او مرخص می شد و پس از مدت کوتاهی دوباره پذیرش می شد. در 7 فوریه 1891، او به پناهگاه دیوانگان شهرستان میدلسکس در کلنی هچ منتقل شد. او همچنین به عنوان دیوانه گواهی شد.
او بقیه عمر خود را در آسایشگاه ها گذراند تا اینکه در سال 1919 درگذشت. و برای چندین دهه، نام او فقط به صورت پراکنده در ارتباط با پرونده جک چاک دهنده مطرح می شد. اما پس از آن، در سال 2019، دانشمندان پزشکی قانونی اعلام کردند که احتمالاً هویت جک چاکدهنده را کشف کردهاند: Kosminski. مطالعه آنها که در مجله علوم قانونی منتشر شد، نشان داد که شالی که در نزدیکی جسد کاترین ادووز، چهارمین قربانی شناخته شده جک چاکدهنده یافت شد، حاوی DNA بود که با DNA یکی از بستگان زنده کوسمینسکی مطابقت داشت. آیا پرونده علیه او پابرجاست؟ برای بسیاری، آزمایشهای ژنتیکی روی شال شواهد کافی برای اثبات این موضوع است که کوسمینسکی واقعاً جک چاکدهنده است، اگرچه این نتیجهگیری خالی از انتقاد نیست. برخی از محققان استدلال کرده اند که این تجزیه و تحلیل فقط شامل DNA میتوکندری می شود، و این به اندازه کافی قطعی نیست که بتوان رسماً کوسمینسکی را به عنوان قاتل نام برد. برخی دیگر اشاره کرده اند که شال به طور قطعی در صحنه جرم ثابت نشده است، و حتی اگر هم ثابت شده باشد، احتمالاً پس از قتل آلوده شده است. با این حال، در همان زمان، نام Kosminski در یادداشت های بازرسان از زمان جنایات ظاهر شد. سر رابرت اندرسون، دستیار کمیسر، حتی درباره شاهدی نوشت که گفته میشود هویت واقعی جک چاکدهنده، کاسمینسکی است: «تنها کسی که تا به حال دید خوبی نسبت به قاتل داشت، بلافاصله مظنون را شناسایی کرد که با او روبرو شد. اما از ارائه مدرک علیه او خودداری کرد.»
با این حال، حتی با وجود چنین شواهد قوی علیه کوسمینسکی، این بحث هنوز حل نشده است. شاید حقیقت در مورد قاتل سریالی مرموز هنوز وجود داشته باشد و در انتظار یافتن باشد. اما شاید هرگز چنین نشود.