در دهه 1930، ژوزف استالین هزاران تن از مخالفان سیاسی و زندانیان را به یک گولاگ منزوی و بایر با غذای کم تبعید کرد که به زودی به جزیره آدمخوار معروف شد. یک قطعه زمین جدا شده در وسط یک رودخانه سیبری به نام جزیره نازینو وجود دارد. به دور از تمدن، امروز مکانی آرام است. اما این جزیره گذشته تاریکی دارد. زمانی به عنوان جزیره آدم خوار شناخته می شد.
در ماه مه 1933، بیش از 6000 زندانی شوروی برای ساختن یک شهرک به عنوان بخشی از شبکه گولاگ های جوزف استالین به جزیره فرستاده شدند. زندانیان که در جزیره ای بودند که کمتر از دو مایل طول و حدود 2000 فوت عرض داشت و بدون سرپناه، غذا یا ابزار، زندانیان مجبور شدند برای زنده ماندن به اقدامات شدید و خشونت آمیز روی آورند. در عرض سه روز، بسیاری شروع به روی آوردن به آدمخواری کردند. بین آن بیماری و گرسنگی، تنها 2000 نفر از زندانیان تا زمانی که شوروی جزیره را در ماه جولای تعطیل کرد، هنوز زنده بودند. و اگرچه گزارشات مربوط به آنچه در جزیره نازینو اتفاق افتاد در ابتدا از دید عموم پنهان بود، اما وحشتی که در آنجا اتفاق افتاد در نهایت آشکار شد.
فرستادن زندانیان شوروی به جزیره نازینو
داستان چگونگی شناخته شدن جزیره نازینو به جزیره آدمخوار با دیکتاتور شوروی جوزف استالین آغاز می شود. پس از آن که استالین پس از مرگ ولادیمیر لنین قدرت را به دست گرفت، شبکه گولاگ های شوروی را به شدت گسترش داد، اردوگاه های کار اجباری که دولت او می توانست هر کسی را که «نامطلوب» به نظر می رسید، به آنجا بفرستد.
این اردوگاه ها هدفی دوگانه داشتند. آنها نه تنها «نامطلوب ها» را از جامعه شوروی حذف کردند، بلکه در تئوری نیز می توانستند جوامع خودکفا را در گوشه های دوردست اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کنند. جزیره نازینو یکی از این مناطق دوردست بود که برای سکونت انتخاب شد. تنها مشکل پیدا کردن افرادی برای سکونت در آن بود. افرادی که به جزیره نازینو فرستاده شدند ترکیبی از جنایتکاران، بیکاران و غیرنظامیان بی گناه بودند که به دلیل نداشتن مدارک مناسب، مانند گذرنامه داخلی، دستگیر شده بودند. یکی از زندانیان گفت: من هیچ کاری نکردم. من در مسکو دانشجو بودم. آخر هفته به دیدن عمه ام که در مسکو زندگی می کند رفتم. به آپارتمانش رسیدم و در را زدم، اما قبل از اینکه در را باز کند، همان جا مرا گرفتند. چون پاسپورتم را همراه نداشتم دستگیر شدم.
در ماه مه 1933، اولین قایق زندانیان شوروی به جزیره نازینو رسید. اگرچه حدود 22 نفر در طول این سفر جان باختند، حدود 3000 نفر زنده مانده بودند. آنها بدون غذا، بدون ابزار و هیچ جایی برای خوابیدن در سواحل جزیره ریخته شدند. با وجود این، قایق ها همچنان می آمدند. و جمعیت جزیره به زودی به بیش از 6000 نفر افزایش یافت. زندانیان که دور هم جمع شده بودند، خیلی زود برای زنده ماندن به اقدامات باورنکردنی روی آوردند.
چگونه جزیره نازینو به جزیره آدمخوار تبدیل شد
طولی نکشید که ناامیدی در میان زندانیان جزیره نازینو شعله ور شد. چیزی برای خوردن نداشتند. بدون سرپناه، تقریباً 300 نفر در اولین شب سرد جان سالم به در نبردند. و آردی که توسط نگهبانان شوروی به زندانیان داده می شد، فقط اوضاع را بدتر می کرد. زندانیان اجاق یا ابزار نداشتند، بنابراین برخی آن را با آب کثیف رودخانه مخلوط کردند و بر اثر اسهال خونی مردند. دیگران آن را خام خوردند و با پودر خفه شدند. واسیلی ولیچکو، مقام شوروی، در گزارشی از شرایط جزیره نازینو که تا سال 1994 مخفی باقی ماند، نوشت: هر 4-5 روز مقداری آرد چاودار به جزیره آورده میشد و هرکدام چند صد گرم آرد چاودار به ساکنان توزیع میشد. مردم با گرفتن جیره به طرف آب دویدند و آن را با آرد در کلاه خود مخلوط کردند و خوردند. بسیاری از مردم آرد را همانطور که بود خوردند و از آنجایی که پودر بود، بسیاری با آن خفه شدند.
گروهی از شهرک نشینان به ناریم، جایی که جزیره نازینو در آن قرار دارد، فرستاده شدند.
در عرض چند روز، زندانیان شروع به روی آوردن به آدمخواری کردند. بعداً یکی از زندانیان بازمانده به مقامات شوروی گفت: من فقط جگر و قلب خوردم. خیلی ساده بود. درست مثل شیشلیک... من کسانی را انتخاب کردم که کاملاً زنده نبودند، اما هنوز کاملاً نمرده بودند. واضح بود که آنها در شرف رفتن بودند که در یک یا دو روز دیگر تسلیم خواهند شد. بنابراین اینطور برای آنها راحت تر بود. با این حال، دیگران به اندازه قربانیان خود همدردی نکردند.
زندانیان زن را به درختان میبندند و سینهها و سایر اعضای بدنشان را میبرند. پس از آن، یک زن که به طرز باورنکردنی پس از بریدن ساق پاهایش توسط زندانیان همکارش توانست زنده بماند، برای ساکنان یک روستای مجاور گفت: آنها این کار را با من در جزیره مرگ انجام دادند. روایت دیگری توضیح میدهد که چگونه زنی متفاوت، که معشوقه نگهبان اردوگاهی به نام کوستیا بود، توسط زندانیان در جزیره آدمخوار به طرز وحشتناکی به قتل رسید و خورده شد.
مردم دختر را گرفتند، به درخت صنوبر بستند، هر چیزی که میتوانستند بخورند، همه چیز، همه چیز را بریدند. آنها گرسنه بودند... باید غذا می خوردند. وقتی کوستیا برگشت، هنوز زنده بود. او سعی کرد او را نجات دهد، اما او خون زیادی از دست داده بود. بسیاری سعی کردند از جزیره آدمخوار فرار کنند. اما تعداد کمی از آنها خیلی دورتر شدند. اگر قایقهای خام آنها بلافاصله در رودخانه فرو نمیرفت، توسط نگهبانانی که آنها را برای ورزش شکار میکردند هدف گلوله قرار میگرفتند. و حتی اگر به کرانه مقابل می رسیدند، مجبور بودند به تنهایی از بیابان سخت سیبری جان سالم به در ببرند. از بیش از 6000 نفری که به جزیره نازینو فرستاده شدند، تنها حدود 2000 نفر تا زمان تخلیه جزیره در ژوئیه زنده بودند. در آن ماه، بازماندگان به اردوگاه های کار اجباری دیگر فرستاده شدند. اما تنها تعداد انگشت شماری از آنها در شرایط کار بودند و تقریباً همه از نظر جسمی و روانی زخم خورده بودند.
میراث خونین جزیره آدمخوار
هر ماه ژوئن، مراسمی هم در جزیره و هم در یک شهر مجاور برای بزرگداشت قربانیانی که در جزیره آدمخوار جان خود را از دست دادند، برگزار می شود.