در 10 آگوست 2017، کیم وال سوار زیردریایی دست ساز پیتر مدسن در کپنهاگ شد. چند روز بعد، نیم تنه تکه تکه شده وال به ساحل رفت. زمانی که کیم وال، روزنامهنگار سوئدی در 10 آگوست 2017 سوار زیردریایی پیتر مدسن مخترع دانمارکی شد، انتظار داشت مصاحبهای استاندارد انجام دهد. یک خبرنگار مستقل با خطوط فرعی در نیویورک تایمز، گاردین و آتلانتیک، وال قصد داشت قبل از اینکه با عشق خودش "اوله استوب نیلسن" به پکن حرکت کند، مصاحبه را تکمیل کند.
پاییز گذشته، زنی در استوارتویل، مینهسوتا، با وسیله نقلیه خود به اسب و کالسکه برخورد کرد و دو کودک را کشت و دو نفر دیگر را مجروح کرد. بر اساس اسناد دادگاه، او سپس سعی کرد مقامات را فریب دهد تا تصور کنند که خواهر دوقلوی او پشت فرمان بوده است. سامانتا پترسن 35 ساله به 21 مورد از جمله قتل با وسیله نقلیه، رانندگی تحت تاثیر مواد مخدر، ترک صحنه تصادف، عدم ارائه بیمه، بی احتیاطی در رانندگی و سرعت غیرمجاز متهم شد.
آن مککلین، فضانورد ناسا، متهم به سرقت هویت و دسترسی غیرمجاز به حساب بانکی همسرش در حین انجام وظیفه در ایستگاه فضایی بینالمللی (ISS) است. همسر ناسا آن مککلین توسط همسرش جدا شد، سامر وردن متهم به سرقت هویت و دسترسی غیرمجاز به حساب بانکی او در حالی که مککلین در یک ماموریت شش ماهه در ایستگاه فضایی بود.
در 3 می 2010، دانشجوی دانشگاه ویرجینیا، یاردلی لاو، در آپارتمانش تا حد مرگ کتک خورده پیدا شد - و دوست پسر سابقش جورج هوگلی به زودی دستگیر شد. آینده برای یاردلی لاو در می 2010 روشن به نظر می رسید. لاو، دانشجوی ارشد دانشگاه ویرجینیا، تنها سه هفته تا فارغ التحصیلی فاصله داشت. او برنامه های بزرگی برای نقل مکان به نیویورک داشت.
میشل مک نامارا نویسنده «من در تاریکی خواهم رفت» وسواس زیادی نسبت به قاتل گلدن استیت داشت - وسواسی که منجر به مرگ او بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر در آوریل 2016 شد. اگرچه میشل مک نامارا تنها در 46 سالگی در سال 2016 درگذشت، اما مرگ او تنها علاقه به کار او را افزایش داد. ماموریت اصلی او یافتن قاتل گلدن استیت بود که به بیش از 50 زن تجاوز کرد و بیش از ده ها نفر را در کالیفرنیا به قتل رساند. ولگردیهای جنایی که در دهههای 1970 و 1980 دولت را به وحشت انداخت، مقامات را گیج کرد اما این نویسنده توانست پیشرفتی داشته باشد که مقامات هرگز نداشتند.
برای یک نقشه بردار 20 ساله کریستوفر تامپکینز از الرزلی، جورجیا، 25 ژانویه 2002 مانند هر روز کاری عادی آغاز شد. صبح زود بیدار شد و صبحانه خورد و با مادرش خداحافظی کرد و رفت سر کار. در آن روز، کریستوفر و چهار همکار دیگر در گروهش، قرار بود منطقهای جنگلی را در بزرگراه 85 علامتگذاری کنند. وقتی به آنجا رفتند، در یک خط مستقیم به فاصله 15 متر از هم راه رفتند. تامپکینز آخرین نفر در صف بود و دائماً با سایر اعضای تیم در تماس بود و همچنین خط دید آنها را حفظ می کرد. و در نقطهای تامپکینز چند کلمه با همکارش که جلوی او راه میرفت رد و بدل کرد، اما زمانی که تنها چند دقیقه به عقب نگاه کرد، نتوانست تامپکینز را پشت سرش ببیند.
در شرق ایرلند، در قلمرو استان لینستر، منطقه ای وجود دارد که در دهه 1990 به مثلث ناپدید شدن ملقب شد، زیرا طی چندین سال 8 نفر، 8 زن، بدون هیچ ردی ناپدید شدند. این زنان در سنین مختلف از نوجوان تا 40 سال و انواع مختلفی داشتند و همه بدون هیچ ردی ناپدید شدند و هیچ سرنخی برای یافتن پاسخ یا قاتلان آنها وجود نداشت (اگر فرضیه یک قاتل سریالی دیوانه وار درست باشد). اولین کسی که در اینجا ناپدید شد آنی مک کاریک 26 ساله بود که از نیویورک به خانواده خود در دوبلین آمد. او آخرین بار در 26 مارس 1993 در گلنکالن دیده شد و ظاهراً با یک غریبه آنجا بود. جست و جو برای یافتن آنی شش ماه به طول انجامید، اما فایده ای نداشت.
از زمانی که جسد یک خانم معلم اهل فیلادلفیا در آپارتمانش در 26 ژانویه 2011 پیدا شد، خانواده او متقاعد شدند که او به قتل رسیده است. در 26 ژانویه 2011، الن گرینبرگ با آثار 20 ضربه چاقو روی بدنش در آپارتمانش در فیلادلفیا پیدا شد. با وجود این، بازرسان مشخص کردند که معلم 27 ساله بر اثر خودکشی جان خود را از دست داده است.
این داستان عجیب در اوایل دهه 1980 شروع شد، زمانی که یک زن جوان از اسکاتلند بنام کارول کامپتون با مارک ویتولانو ایتالیایی آشنا شد و عاشق او شد. مارک در هتلی در شهر ایر به عنوان پیشخدمت کار می کرد و با این حال کارول حتی زمانی که برای خدمت سربازی اجباری به ایتالیا بازگشت، او را دنبال کرد. وقتی کارول اسکاتلند را با معشوقش به کشوری کاملاً ناآشنا ترک کرد، برای او انگار در یک افسانه بود. با این حال، خیلی زود به یک کابوس واقعی برای او تبدیل شد.
تا سال 1989، تعداد کمی از مردم حتی از ساکنان ایالت نیویورک در مورد یک شهر آلود به نام درایدن شنیده بودند. با 14 هزار نفر جمعیت، روستایی بزرگ به حساب می آمد که هیچ کس درها را قفل نمی کرد و همه یکدیگر را به خوبی می شناختند. و سپس، گویی کسی ساکنان درایدن را نفرین کرده است، و اکنون اغلب آنجا را "دهکده لعنتی" خطاب میکنند. درایدن در مکانی بسیار دیدنی و در کنار دریاچه ای زیبا واقع شده است که وقتی به آن نگاه می کنید فقط می خواهید در اینجا خانه ای بخرید و بقیه عمر خود را با بزرگ کردن فرزندان و نوه ها زندگی کنید. اما همه اینها یک فریب است.
تعداد صفحات : 9
از اعماق اقیانوس ها تا دورترین نقاط فضا ، مطالب جالب و شگفت انگیز همینجاست.